چهره های ماندگار قشقايی

میرزا مأذون قشقایی
میرزا محمد ابراهمیم"فرزند سید علیرضا "معروف به"میرزا مأذون قشقایی"در سال 1246 هجری در میان ایل چشم به جهان گشوده ودر سال1313 ه.ق.در شیراز وفات کرده است.مزارش در بقعه شاهزاده منصور واقع است که در دوره ستم شاهی تخریب گردیده است."میرزا مأذون"به سه زبان عالم اسلامی ترکی و فارسی و عربی شعر سروده است ودیوان قابل توجهی دارد که نسخه خطی آن در سال 1301 استنساخ شده واکنون در دست است. بهره ای از این دیوان را مرحوم شهبازی در سال 1367 (حدود 200صفحه)در مجموعه "قشقایی شعری "گنجانده است.میرزا مأذون هم درانواع و اوازن شعر کلاسیک ترکی طبع آزمایی کرده و قصاید و غزلیات و ترجیعات و رباعیات لطیفی سروده است وهم در انواع شعر عاشقی،ترکتازی ها کرده است.در هردو گونه شعرمیرزا مأذون،منبع اصلی اخذ قوت و الهام وی از قرآن کریم و احادیث نبوی است و تسلط استادانه و ماهرانه وی به سرچشمه های عرفان اسلامی سبب شده است که دراین اشعار تملیحات بسیار زیبا و استادانه ای به کار گیرد که به ویژه در تحمیدیه ها ونعت ها و مناقب سروده هایش فراوان به چشم می خورد . اشعار حماسی میرزا مأذون ،پرشور و حال و آثار تغزلی و غنائی وی غرق در لیریسم جاندار و زنده حالی است که برای بحث پیرامون بدایع آنها مجال وسیعی بایسته است

: صولت الدوله قشقایی
اسماعیل خان قشقایی،صولت الدوله،سردارعشایر،فرزند داراب خان،ایل بیگی ایل قشقایی که درسال 1252خورشیدی متولد شد.وی از پیشگامان جنبش مشروطیت ایران بود.صولت الدوله با هدف استقلال وتمامیت ارضی مملکت و حاکمیت ملی در حساسترین لحظات وارد فعالیت سیاسی و مبارزه مسلحانه شد.صولت الدوله از مخالفان سرسخت انگلیس بود وازآنها نفرت داشت و از مداخله آنها در امور ایران فوق العاده متأثر بود.وبارها با قشون انگلیسی و وابستگان آنان به جنگ پرداخت وی دردوره پنجم وهشتم قانون گذاری ازطرف اهالی جهرم به مجلس راه یافت. سردارعشایر از سن17 سالگی وارد خدمات دولتی ودرسال1324رسمأ به ریاست ایل قشقایی منصوب شد. وطن پرستی وعشق به ایران از وی چهره ای ضد استعماری ساخته بود که به استناد اسناد وزارت امور خارجه انگلیس همواره شیوه مخالفت سیاست انگلیسها در ایران داشته واز موانع اصلی آنان برای تسلط در منطقه فارس محسوب می شده است.بیت زیر بارها در سخنانش بارها تکرار شده است

ترک مال وترک جان وترک سر               در طریق عشق،اول منزل است

اهمیت صولت الدوله به عنوان وزنه ای مهم درموازنه قدرت جنوب ایران گاه تا حدی بود که به استعفا و تغییر وزرا در تهران می انجامید.وی سرانجام در سال 1311در سن 59 سالگی در زندان قصر تهران به طرز مشکوکی به قتل رسید پس از وی نیزپسرانش از عوامل موثردر موازنه قدرت و سیاست جنوب ایران محسوب می شدند.نام وی همواره در ذهن تاریخ ایران به وطن پرستی باقی خواهد ماند

: حکیم جهانگیرخان قشقایی
حکیم جهانگیرخان قشقایی یکی از ستارگان درخشنده حوزه حکمی و عرفانی قشقایی است و او را می توان حلقه اتصال بین حکمای سا بق و معصار دانست.پدر حکیم جهانگیر خان قشقایی،محمد خان از طایفه دره شوری،تیره جانبازلو و مادرش بی بی فاطمه از اهالی دهاقان است. حکیم جهانگیرخان در ابتدای زندگی خود به تبعیت از مادر از همراهی طایفه در کوچ خودداری واوایل عمر را در مکتبخانه دهاقان تحصیل نمود و با تحصیل مقدماتی تا سطح خواندن و نوشتن آشنا گردید . سپس به تبعیت از پدر تا نزدیک چهل سالگی در ایل،با آداب و رسوم و کوهپایه های اطراف سمیرم و بروجن زندگی خود را سپری نمود . وی علاوه بر اشتغال به دامداری و کشاورزی به موسیقی سنتی شایق بود و تبحر خاصی در نواختن تار داشت . سالی به هنگام ییلاق و قشلاق که ایل به نزدیکی اصفهان خیمه می دند بعضی از افراد ایل از جمله مرحوم جهانگیر خان برای رفع حوائج وتدارکات مایحتاج یک ساله خود راهی اصفهان شدند در بازارچه چهارسوق مقصود اصفهان حکیم جهانگیر خان با همای شیرازی ملاقاتی می نماید که این ملاقات زندگی حکیم را وارد مرحله تازه ای می نماید.استعدادهای خدادادی و ایمان و صفات نیکوی پدر ومادر و تاثیر مثبت زندگی ساده در دامان طبیعت تا به سرعت گامهای بلند در زمینه تکامل معنوی و روحی و تسلط بر علوم را بردارد و در مدت کوتاهی به درجه استادی در علوم فقه ،فلسفه،عرفان ،ریاضیات ،و هیات رسد واخلاق ،ایمان،تواضع،بیان،شیواو زندگی زاهدانه همگی موجب شد تا محل تحصیل وی یعنی مدرسه صدر ومسجد جارچی رونق خاصی پیدا کرد.. مرحوم جهانگیر خان مدت چهل سال در مدرسه صدر اصفهان ساکن و مشغول تدریس فقه وحکمت و...بود عده کثیری از بزرگان و علما زیر دست وی تربیت شدند .آیت ا... حاج سید حسن بروجردی ،شهید سید حسن مدرس ،رحیم ارباب اصفهانی ،اقا ضیاءالدین عراقی ،میرزا علی اقا شیرازی (استاد شهید مطهری)،اقا شیخ مرتضی بن ملا اقا جان طالقانی(استاد علامه محمد تقی جعفری)،سید حسن اقا نجفی قوچانی و...از جمله شاگردان وی بودند. حکیم جهانگیرخان قشقایی زندگی شریف خود رابا تدریس و ارشاد و عبادت به پایان برد ودر شب یکشنبه 13رمضان سال 1328 قمری به سرای باقی بشتافت و در قبرستان تخت فولاد،پشت تکیه سید محمد ترک دفن گردید.

گرداورنده:مسعود بهرامی

 

منبع : 

WWW.ghashghai2.blogfa.com

 

قشقایی  

عکس هایی از ایل

 

 

 

 

ساق السون قشقایین اوشاقلار

 نمایشگاهی تحت عنوان وارلوقومز در تاریخ 17اردیبهشت 88 در دانشگاه علوم پزشگی بوشهر برگزار گردید در این نمایشگاه کتابها واثار بزرگانی چون بهمن بیگی ،میرزا ماذون قشقایی،... وعکس همره با زندگی نامه مشاهیر قشقایی و صنایع دستی ایل قشقایی در معرض دید تماشا گران قرار گرفت.
 
ارسال شده توسط صنم
 
 
 
 
 

پرونده:Interieur tente kachkai.jpg

آهنگ پاپ ترکی قشقایی

شاید شنیدن خبر انتشار اولین آهنگ پاپ ترکی قشقایی برای علاقمندان به موسیقی سنتی و اصیل قشقایی (که بخش انکار ناپذیری از هویت قومی قشقایی هارا تشکیل میدهد و طرفداران بسیاری دارد) چندان جذاب و خوشحال کننده نباشد. موسیقی ای که قشقایی ها را با آن میشناسند. موسیقی ای که آهنگهای کهن و دلنشینی همانند کؤچ ایوز، باش گرایلی، غریب و صنم و نگار و محمود دارد. آهنگهایی که تنها موسیقی نیستند بلکه هویت قومی و تاریخ ایل را در خود نهفته دارند. اما نکته اینجاست شاید بتوان با آثار مدرن و امروزی همانند این اثر جوانان ونوجوانان قشقایی را نسبت زبان مادری و ادبیات خود علاقمندتر نمود. زبانی که اگر روزی از بین برود نه آن آهنگ های ارزشمند کؤچ ایوز و غریب و صنم و غیره باقی خواهند ماند، نه این تک آهنگ پاپ و نه هویتی برای متکلمانش.

در سالهای اخیر که موسیقی اصیل قشقایی چندان فعال نبوده آثار زیادی از سوی بعضی از افراد منتشر در  شده است که عمدتا آثاری سطحی و مبتدیانه، عامیانه و با اشعاری ضعیف، بی معنی و بی ربط و پر اشتباه و بعضا مبتذل بوده اند. این آثار که اکثرا با ارگ نواخته میشدند و بیشتر برای مجالس عروسی مناسب بودند، کیفیت موسیقی قشقایی را به شدت پایین آورده اند به طوری که شرم آور بود  آنها را موسیقی قشقایی نامید، هر چند که به هر حال باز هم این آثار دیده و شنیده میشدند(به علت فقدان موسیقی پر محتوا). در این آثار اشعار بی ربط و بی معنی و به شدت با فارسی آمیخته بودند(به علت کم سوادی خواننده و عدم آشنایی لازم با ادبیات ترکی). صدای خواننده معمولا بی دلیل بیش از حد بلند بود و کلمات به طور افراطی کشییده میشدند.

اما آهنگ این  پاپ از نظر کلاس کار و نظم هماهنگی به مراتب  بالاتر است به طوری که به هیچ وجه نمیتوان این اثر را با آن آثار مبتدیانه مقایسه کرد. اشعار زیبا با معنی و بدون غلط هستند، کلمات بیش از حد کشیده نمیشوند و صدای خواننده بیش از حد بلند نمیشود. کیفیت ضبط صدا نیز بسیار بالاست و کاملا مشخص است که کار بر اساس قائده و هارمونی و اصول هنری تهیه شده است و اثری کاملا شیک و آبرومندانه ای بنظر میرسد. یقینا آهنگ گلین به عنوان اولین آهنگ پاپ قشقایی به آهنگی ماندگار در موسیقی قشقایی تبدیل خواهد شد.

 

 


آهنگ گلین که با صدای آقای محمد خیراتی و شهرام اسدی و باهمکاری و صدای گرم آقای محمود اسکندری تهیه شده است در واقع  یک آهنگ از آلبوم فارسی یادم رفت محسوب میشود. به نظر میرسد اگر قرار باشد علاوه بر موسیقی اصیل قشقایی در حوزه های دیگری نیز فعالیت شود آثاری اینچنینی بر آن آثار ضعیف به مراتب ارزش و ارجحیت دارند. مسلما این نوع آهنگ ها ی مدرن و شیک با استقبال زیادی به خصوص از طرف جوانان مواجهه خواهند شد. اما قبل از آن تولید کنندگان این آثار مسلما نیاز به تشویق، ترغیب و راهنمایی از سوی فعالان و علاقمندان موسیقی و ادبیات قشقایی خواهند داشت. مانع بزرگی که در مقابل تولید آثار پاپ وجود خواهد داشت عدم وجود اشعارجدید و مناسب است به طوری که در همین آهنگ نیز اکثرا از اشعار قدیمی و فولکلور استفاده شده است. نکته ی دیگری که واقعا جای تاسف دارد این است که این آهنگ حدود شش ماه پیش تولید شده اما تاکنون تعداد انگشت شماری از قشقایی ها آنرا شنیده اند.


در کل صرف اینکه ترکها بعد از صدها سال از حضور در جنوب ایران (که اصالتا به هیچ وجه یک منطقه  ترک نشین نیست) هنوز زبان خود را حفظ کره اند و در سال 2008 به زبان خودشان آهنگ پاپ میخوانند! فرهنگ لغت مینویسند و شعر میسرایند امیدوار کننده است. آما آیا ما نیز همچون گذشتگانمان زبان خود را به آیندگان انتقال خواهیم داد؟
در پایان از دوستان عزیزی که این آهنگ شیک و آبرومندانه را تهیه کرده اند صمیمانه تشکر میکنیم و امیدواریم در آینده ای نزدیک باز هم شاهد آثاری زیبا و کامل تر از آنها باشیم.
برای دانلود آهنگ گلین به این صفحه بروید.

میرزا مأذون،شاعر قشقایی به روایت اشعار و اقوام وی

اگر بخواهیم در میان شعرای قشقایی یکی از بزرگترین و خیال پردازترین و در عین حال صمیمی ترین آنها را برگزینیم، او کسی جز سید محمد ابراهیم فرزند سید علیرضا متخلص به مأذون متولد 1246 ه.ق نیست. آباء و اجداد این شاعر بزرگوار که وابسته به سادات موسوی و از اولاد امام زاده یحیی و از نوادگان امام موسی کاظم بودند که روستای شیخ هابیل از نواحی بهبهان به سال 1163 ه.ق مهاجرت کرده و در میان ایلات و بلوکات فارس و چهار محال مسکن می گزینند. مأذون در این باره می گوید :

                       

                         مأذون قشقایی تفصیلی چو خدور              آتاسی سادات کهگیلولی دیر

                         آناسی قشقایی قادرلی مشهور               منزلی شیراز دور، اصلی شیخ هابیل


ترجمه :«تفصیل مأذون در (میان ) قشقایی زیاد و پدرش از سادات کهکیلویه است. مادرش از طایفه مشهور قادر لوی ایل قشقایی است؛ منزلش در شیراز و اصل وی شیخ هابیلی است.»


اوج شاعری مأذون در عصر ناصرالدین شاه و حتی مرگ شاعر با حادثه قتل ناصرالدین شاه (1313 ه.ق )مقارن است. این شاعر در بین شاعران قشقایی یگانه فردی است که در شعر و شاعری درخشیده و درحقیقت واسطه العقد شعرای ترک زبان قشقایی است. و مسلم است ظهور چنین شاعری در جامعه بسته ایلی که حتی تلقی آنها از وطن به مسیر کوچ محدود می شده مایه شگفتی است و اندکی بعد از مأذون این ارتباط فرهنگی و شعر و شاعری در ایل تا عصر معاصر قطع می شود .

ظهور شعرای قشقایی عمدتا در دوره بازگشت ادبی ایران صورت گرفته و مسلم است که ارتباط قشقائیان ، قبل از مأذون با برخی از خاندانهای ادب پرور خطه فارس چون خاندان وصال و قاآنی شیرازی در ترقی شعر و ادبیات و فرهنگ ایلی مؤثر بوده است؛ این شاعر بنا به مقتضای زمان همانند دیگر شاعران دوره بازگشت از شعرای طراز اول و فرهیخته قبل از خود اثر پذیرفته است و به گونهای که با مطالعه دیوان وی گاه ترنم موزون فردوسی و نظامی تداعی می گردد و زمانی نیز طنین دلنشین سعدی و حافظ و قاآنی شیرازی .

این شاعر از محضر فضلا و دانشمندان قبیله خود بالاخص پدرش، کسب علم و دانش می نموده و در صرف و نحو عربی و فنون شعر و شاعری به مقام استادی نائل می گردد که آرایه ها و شیوه زبان شعر وی مؤید این مطلب  است .زبان وی ترکی قشقایی است و این زبان ازخانواده ترکی آذربایجانی که باید آن را زبان مادری ایل قشقایی نامید. دین و مذهب او همانند طوایف شش گانه قشقایی شیعه اثنی عشری است .

علی رغم اشاره صریح مأذون بر تعدد زوجات در دیوان تنها یک بار ازدواج کرده . از این همسر دارای دو فرزند ، یک پسر و یک دختر ، که پسر وی (احمد) گویا در جوانی کشته می شود و نام دختر وی جواهر سلطان که با سواد بوده وخطی خوش داشته است و با یکی از بزرگان شیخ هابیلی به نام میرزا عبدالله ازدواج می کند که نوادگان وی هم اکنون در استان فارس و اصفهان سکونت دارند .

مأذون همانند آبا و اجداد خود در دستگاه سران قشقایی به عنوان مکتبدار و شاهنامه خوان انجام وظیفه می کرده است وی شاعری آزاده است ، زمانی که دستگاه بزرگان را موافق طبع خود نمی بیند بی درنگ آنان را ترک می کند و بدون تملق و چابلوسی به دستگاه سران دیگر –که شاید اهمیتشان نیز کمتر است –می پیوندد؛ از سوی دیگر ایلخان و بزرگان ایل که بیشتر سرگرم رتق و فتق امور ایل بودند و فرصتی و شاید امکانات لازم و در خوری برای تشویق و بزرگداشت شاعر فراهم نکرد و به همی خاطر روح نا آرام مأذون مکدر می شود و با یرودن هجویه ای علیه ایلخانان جبهه می گیرد و درصدد مبارزه با آنان بر می آید. مطلع ابیات زیر نمونه ای از هجویه های مأذون است که پیرامون محمد قلی خان ایلخانی سروده است :

                      

                          ظلمو نان دستگاهی قوران بی خبر                 یقلر بو دستگاه نا تمام بیرگؤن

                          عاقبت وئرر تخم مکافات ثمر                           چکلر ظالمنان انتقام بیر گؤن

 

ترجمه :«(ایلخانی !)دستگاه خود را بی خبر و با ظلم بنا نهادی ولی روزی این دستگاه ، تمام برچیده خواهد شد عاقبت تخم کافات ثمر خواهد داد و روزی از ظالمان انتقام خواهد شد .»


ناگفته نماند که مأذون به حضور ظل سلطان،حاکم اصفهان، میرسد و با بدیهه سرایی پیرامون اسبان وی به دریافت جایزه و تخلص مأذون نائل می گردد. ممدوحین مأذون، سلطان محمد خان، داراب خان، سهراب خان، اللهیار خان و بهادر خان بوده است و افرا سست عنصری نظیر محمد قلی خان ایلخانی، علی قلی خان، نصرالله خان ، قباد خان، قلی خان و برخی از کلانتران مانند همت علی کیخا دره شوری و فضل علی بک قراچه ای مورد هجوم مأذون قرار گرفته اند و اگر زندگی این هجو شدگان را بررسی کنیم ، می بینیم که ضعفی در مسئولیت امور ایلی داشته اند و این گونه بهانه به دست مأذون داده که شجاعانه به آنها بتازد؛

این شاعر گاهی چون خاقانی از قدر ناشناسی مردم گله می کند :

                          

                           قدرینگی بیل قدرینگ بیلن یوخولسا                  بیزیم ائلده قدربیلن آز اولور


ترجمه :«اگر کسی قدر تو را نمی داند، تو  قدر خود را بدان زیرا در ایل قدرشناس کم است.»


و گاهی خیام وار به چگونگی آینده شک می کند :

                      

                          گؤرنگ هارا چکه بیزیم سرانجام                      اؤزو مست، گؤزو مست یادوما دوشدی


ترجمه :«نمی دانم سرانجام کجا خواهد رسید آن مست چشم (خمار چشم ) به خاطرم رسید .»


و زمانی همچون سعدی بر عمر تلف کرده خود تأسف می خورد .

                      

                         عمر و می صرف ائددیم ضایع اوتوردوم                یالان وعده دیلدن دیله دوشوبدور


ترجمه :«عمر خود را صرف کردم و ضایع نشستم زیرا وعده دروغین از زبانی به زبان دیگر خواهد رسید.»


این شاعر بارها در دیوان خود را عاشق عارف می نامد:

« عاشق عارفم رند و تند مزاج»

گاهی از عرفان می گوید و زمانی نیز از عشق زمینی سخن به میان می آورد. گاه با زبان ترکی هنر نمایی میکند و گاه حرفش را با تیغ برنده و طبع گهرزای فارسی بیان می کند:

                        

                         ز ترکی باراستی مجلسی             بکش تیغ برنده فارسی


اشعار وی با موضوعات مختلف و رنگارنگ همراه است این شاعر از صدای بلبل و از گلهای رنگارنگ سخن می گوید و چون هنر مندی خلاق هر لحظه ما را با دنیای دیگر و زیبای دیگر ی آشنا می کند و مقتضای حال و مقام همه را به تفکر وا میدارد و زمانی از گذشت روزگار می گوید و به ما پند و عبرت می آموزد و گاهی از مرگ افراد و شهامتشان می گوید. و ما را به شجاعت وا می خواند و حتما فقر نیز به عنوان یک عنصر قوی همیشه و همه جا در شعر او حضور دارد.

                        هئچ میرزا گورمه دیگ پولی اولمایا                      آت و قطر، کنیز _ قولی اولمایا


ترجمه :«میرزای بدون پول و اسب و قاطر و کنیز و غلام ندیده بودیم.»


آرامگاه ماذون در شیراز بقعه ی شاهزاده منصور است که بعد از چندین سال مخفی بودن در دل خاک پیدا شده و هم اکنون مشغول مرمت آن هستند.

منبع: اندیشه و ادب

متن بالا از وبلاگ ادب و اندیشه(گروه زبان و ادبیات فارسی متوسطه ی سمیرم) انتخاب شده و چکیده ای از پایانامه  آقای ابولفضل جعفری میباشد.. البته مطلب اصلی دارای غلط های املایی زیادی بود که در اینجا تصحیح شده اند. در مجمع مطلب مستند و جالبی بود و من شخصا تاکنون چنین مطلبی با این سطح در مور ماذون ندیده بودم البته امیدوارم اطلاعاتی که ارائه کرده اند هم درست باشد. ای کاش همه ی این پایانامه در اینترنت قرار میگرفت. موضوعی که من هنوز هم متوجه نشده ام اینست که اشعار ترکی ماذون چه ربطی به رشته ی ادبیات و زبان فارسی دارد( زیرا هرچند ماذون به سه زبان ترکی، فارسی و عربی شعر سروده اما شهرت وی به خاطر اشعار ترکی است.)

شعر ترکی

وفاسيز دنيا!

بو دنيادا هئش بير وفا گورمديخ غمنن آرتيخ*
هاميليخجا عشق اوتوندا كول اولوپ چوخلي يانديخ
عشق باشلانيشي هامييا چوخ ساده دي*
عاشيق انسان گوزون آچيپ گورر عاقيبت آواردي
عاشيق انسان اورگ اتونون سوندورمسينده قالار*
بو اوت هلوولانيپ تارو پودون يانديرار
عزيز دوستوم بو دنيادا عاشيقين ديلين بيليمز*
اما عشق اثري عمور بويه اورگلردن سيليمز

 

عاشق اولدوم کی یاریم دردیمه درمان ائلیه
یوخ که هر درده سالا.دیقه ده حیر ائلیه
عاشق اولدوم کی تاپام بلکه غریبلیک داواسین
نه بیلئیدیم اوزو درد دی.کی پریشان ائلیه
گوزلریم گونده قان آغلار نه یازمیش بومنه
کی منی یار گوزونه خار مغیلان ائلیه
 
 
 
 
يار قاصدي

ســـن ياريمين قاصدي سـن ايلش ســنه چــــاي دئميشم

خـــياليني گــــوندريب ديــــر بسكي من آخ ، واي دئميشم

آخ گئجه لَـــر ياتمـــــاميشام مــن سنه لاي ، لاي دئميشم

ســـن ياتالــي ، مـن گوزومه اولـــدوزلاري ســـاي دئميشم

هــر كـــس سنه اولدوز دييه اوزوم ســــــــــنه آي دئميشم

سننن ســـورا ، حــــياته من شـيرين دئسه ، زاي دئميشم

هــر گوزلدن بيــر گـــول آليب ســن گـــوزه له پاي دئميشم

سنين گـــون تــك باتماغيوي آي بـــاتـــانـــا تــــاي دئميشم

اينــدي يــايــا قــــيش دئييرم ســـابق قيشا ، ياي دئميشم

گــاه تــوييوي ياده ســــاليب من ده لي ، ناي ناي دئميشم

ســونــــرا گئنه ياســه باتيب آغــــلاري هاي هاي دئميشم

عمـــره ســورن من قره گون آخ دئــمــيشم ، واي دئميشم
 
 
 
 
 
عاشيق ديير بيرنازلي يارواريميش
عشقيندن اودلانوب يانارواريميش
بيرسازلي،سوزلي شهريارواريميش
اودلارسونوب اونون اودي سؤنميوب
فلک چؤنوب اونون چرخي چؤنميوب

 

سن بنیم حیاتم سن
سن بنیم,عمرم,هر شیئم سن
سن سیز اصلا
سندن باشکا سمیوردم
سندن باشکا ایسترمدم
سنی ازلدم,,,چوک ازلدم عاشکم سنی ازلدم.....


عروسی   قشقایی

 

 

 

 

 

مدرسه قشقایی

به یاد گذشته                      ؟؟؟!!!!!!!!!!

Qashqaei Nomads near Kazerun ایل قشقائی در شهرستان کازرون
ادامه نوشته

سایتی از آهنگ های تصویری قشقایی

http://www.youtube.com/watch?v=3jbgh2bXtzg

اتومبیلی با نام قشقایی

شركت خودروسازي نيسان ژاپن از طراحي خودروي جديد و متفاوتي در اين شركت با نام ايرانی «قشقایی»خبر داد. قشقایی نام يكي از ايلات معروف جنوب ايران در دامنه‌هاي زاگرس است. شركت نيسان خودروي جديد خود را از جهاتي يادآور زندگي كوچ نشيني دانسته و از همين رو نام يكي از ايلات معروف خاورميانه را براي آن انتخاب كرده است. قشقایی يك خودروي سواري پنج درب بوده كه در دو نوع با موتور 2 و6/1 ليتر و توربو ديزل‌هاي 2 و 5/1 ليتر ساخته مي‌شود. استفان شوارز يكي از طراحان انگليسي،خودروي قشقایی را طراحي كرده است. وي كه در زبان خود،قشقایی را «كش‌كایی» تلفظ مي‌كند اين خودرو را يك وسيله نقليه چاپك و نرم و در عين حال محكم و مقاوم معرفي كرد. شوارز گفت با طراحي خودروي مذبور در نظر داشته است كاري متفاوت از ديگر محصولات نيسان ارائه دهد و با سنت‌شكني خودروي جديدي را بيافريند. شوازر قشقائي را يك «كوچ نشين شهري»‌ مي‌داند. وي در توصيف قشقایی گفت:« قشقایی خودرويي جمع و جور، جادار و پرطاقت بوده، اندام‌هايي قويي داشته و از اين نظر مناسب زندگي شهري است. از سوي ديگر اين خودرو در عين پرطاقتي، نرم و چابك بوده و مناسب سفرهاي طولاني جاده‌اي در ميان شهرها مي‌باشد.» شوارز گفت با توجه به همين ويژگي‌ها كه يادآور زندگي كوچ نشيني است نام يكي از مهمترين ايلات ايراني براي آن انتخاب شده است. براساس اين گزارش قشقایی كه با وجود تمام ويژگي‌هاي مثبت خود اين اتومبيل در كارخانه ساندرلند (Sunderland) نيسان در انگليس ساخته مي‌شود به گزارش رويترز، شركت خودروسازي نيسان ژاپن‌اعلام كرد: جديدترين محصول خود را با نام قشقايي كه نام يكي از ايلات معروف در ايران است روانه بازار اروپا مي‌كند. اين خودرو در ژاپن به نام قشقائي و در خاورميانه و بازارهاي اروپا به نام Dualis عرضه خواهد شد و قيمت آن بين بيست تا سي هزار يورو خواهد بود اين محصول كه يك خودرو چهار درب كوچك است، بر پايه مدل مگان در كارخانه خودروسازي نيسان در انگليس ساخته مي‌شود. مقامات نيسان اميدوارند با اين خودرو بتوانند سهم خود در بازار اروپا را افزايش دهند. براساس برنامه‌ريزي نيسان، فروش قشقايي از ابتداي سال 2007 آغاز خواهد شد و در وهله اول هر سال 100 هزار دستگاه از اين خودرو در بازار به فروش خواهد رسيد كارلوس گوسن مدير گروه رنو نيسان هم در اظهارنظري جالب توجه گفته است كه مدل «قشقايي» قطعا با فروش خوبي مواجه خواهد شد. نامگذاري هاي اينچنيني البته سابقه نسبتا زيادي دارد. سه سال قبل فولكس واگن هم با الهام از صحرانشينان مراكشي نام يكي از محصولات SUV خود را «توارگ» نهاد. البته نام هاي ايراني پيش از اين هم در صنعت خودروسازي بين المللي وجود داشته اند. هفت، هشت سال پيش بود كه كمپاني كره اي دوو خودروي سواري با نام «دوو شيراز» را عرضه كرد. قشقايي از تمام مدل هاي اين كارخانه محبوب تر است. حتي ازمدل هايي چون پرزيدنت واسكاي لاين . به اين فهرست حتما نام مدل ميلانو را هم اضافه كنيد . هيچ يك ازمدل هاي نيسان نتوانستند دراين حد سروصدا كنند.حتي زماني كه سران اين كمپاني به اين نتيجه رسيدند كه مي توانند باخلق مدلي به نام ميلانو دل مردم اين شهررا به دست ياورند .نيسان كه از اوايل دهه60ميلادي به بهترين جايگاهش در دنياي خودروسازي دست يافته پس از چندي در6سپتامبرسال گذشته ميلادي درنمايشگاه خودروپاريس مدلي راروكردكه باورتحليل گران اين عرصه از قديمي ترين تاريخ برخوردار است با توجه به اين كه در اين خودر موتور چند گانه سوز است براي سهولت درتردد از يك گيربكس چندمنظوره هم درموتورآن استفاده شده است گون درباره ذائقه مشتريان اروپايي مي گويد « مردم اروپا ازيك خودروسه مولفه را بيشتر ميشناسند . ديناميك بودن، رانندگي راحت و طراحي داخلي زيبا و متفاوت . » اين خودرو در تست ايمني هم بسيارموفق نشان داد به طوري كه در حال حاضر يكي از ايمن ترين خودروهاي جهان به شمار مي رود. موتور اين خودرو 115 اسب بخار قدرت دارد ، چهار سيلندر است و همان طور كه پيشتر گفته شدچند گانه سوز است . گيربكس آن در حالت استاندارد 5 دندنه است اما به صورت آپشن 6 دندنه اتومات نيز طراحي شده . اینم مشخصات فنی: اندازه ها : 4 متر و 78 سانت پهنا یک متر و 31 سانت عرض و یک متر و 61 سانت ارتفاع لاستيك نيسان قشقاي با سايز 60/215 آر 17 وزن: 1465 كيلوگرم حداكثر قدرت اين موتور توربودار 106 اسب بخار است كه در دور موتور 4000 بدست مي آيد . حداكثر گشتاور اين موتور نيز برابر 240 نيوتون متر است كه در دور موتور 2000 بدست مي آيد سر و صداي راه يافته به كابين قشقايي با 69/0 دسي بل شتاب نيسان با 2/13 ثانيه قیمت 22840 يورو

نخستین و جامعترین فرهنگ ترکی قشقایی به قلم استاد اسدالله مردانی چاپ و منتشر شد.

نخستین و جامعترین فرهنگ ترکی قشقایی به قلم استاد اسدالله مردانی چاپ و منتشر شد.

آلمایولو: نخستین و جامعترین فرهنگ ترکی قشقایی با نام: قاشقایی سؤزلوگو (فرهنگ لغات و اصطلاحات ترکی قشقایی) در قم منتشر شد. این لغتنامه حاصل دو دهه تلاش بی‌وقفه و شبانه‌روزی محقق و پژوهشگر قشقایی استاد اسدالله مردانی رحیملی است که در ۸۷۲ صفحه وزیری و ۳۰۰۰ جلد چاپ و منتشر شده است. آقای مردانی در گفتگو با آلمایولو گفت: دویست نسخه از این اثر قبلا توسط عاشقان زبان و فرهنگ قشقایی پیش خرید شده است و علاقمندان مدتها منتظر نشر این اثر بودند.
اسدالله مردانی که پنجاه و چهار بهار از عمر او سپری شده است، دبیر بازنشسته ادبیات است و تاکنون پنج جلد کتاب در زمینه فرهنگ و زبان قشقایی به چاپ رسانده است.

۱. آتالار سؤزو (ضرب المثلهای ترکی قشقائی)۱۳۸۰
۲. آساناکلار (ترانه های ترکی قشقایی) ۱۳۸۰
۳. زبان ترکی قشقائی و شیوه نگارش آن (۱۳۸۱)
۴. خود آموز زبان ترکی قشقایی و مبانی دستور زبان آن (۱۳۸۲)
۵. قاشقایی سؤزلوگو (فرهنگ لغات و اصطلاحات ترکی قشقایی)، (۱۳۸۶)

اینم دایی خودم

این هم عموم

 

یک نقاشی زیبا از استاد بیزن بهادری

 

به ما بگویید تصویر زیر بیانگر چه چیزی است

 

        

                                                                                 منتظر نظر شماییم

یاد اولسون

بیر بوینگ عالمدر عارِفنگ خوابی    حققیقت خوابوندا اعتبار اولور
گوینونه دنیانونگ خوب و-خرابی     پرده-يي غئیبدن آشکار اولور

گورسه ددیلر باطن گوزده تمامی  وِئردیلر ذئهنمِه بیر بیر کلامی
قشقایی ائلِنِنگ نظم-و نظامی  بیر مدّت بیر بیردن تار-و مار اولور

بی پاسی پاداردر٬ پادار بی پا     بی تمنّالَر اولوب صاحب تمنّا
ائلدَه بیر الخانی ائل بَگی بَرپا     دایماً دورودوت گیر وادار اولور

دئرِلَر دور يئری خواب-و خیالدان نئکبَت گَچدی بو طایفادان٬ بو ائلدن
دِمادِم ور عرشِ اوج جلالدان     داراب خان کوکَبی آشکار اولور

مأذون کردگارا حمد-و سپاس ائد  فکرَه گدمَه٬ ترکِ خوف-و هراس ائد
قشقایی اِئلِنی دریا قیاس ائد.   چا لخانور، چالخانور برقرار اولور

آغور ایل

                                                  تاری آدونا

اسداله مردانی رحیمی (تضمین اوز داغا شعر ماذون )


محنت چکیب غملی گوینده یارا وار          زار اورگده شادلیغنان آرا وار
دار گونومدیر قاچماق ایچن هارا وار؟     لیلی یاردان اوره گیمده یارا وار
مجنون اولوب دوندرمیشم اوز داغا      گرچه شادلیق درد-و غمدن سورا وار
غم تورپاغ شاداب اوزلر سارادار        یول بولونماز ،ائل گورونمز هارا وار
درد بیر اولسا٬ داغ بیر اولسا چارا وار    نئدمک اولور یوز یارایا٬ یوز داغا
گوی دنگیزدن بیر دامچالیق آخارام        هوشا گلیب اوز یئریمدن قالخارام
مایوس اولوب دالدان گئری آرخارام     یولداشسیزام٬ یولداشلیدان قورخارام
یالونغوزام٬ اوز دووروما باخارام         قارداشسیزام باغریم اوتا یاخارام
                       دار گونومدیر گره ک ائده م اوز داغا     

  محبت غبارینی توکمه اوزه سن           قره قیشی بوگون بوکدور یارا سن      

   ایندی گلیب سال بو سوزو سازا سن       ماذون سوزو پندییاتدیر یازاسن       

  اوز جنسینگنن همخوی اولوب گزه سن     ال اوستونده طعمه وئرسنگ بازا سن

                              پرواز ائدیب دایم سالار گوز داغا

آیریلدیم

                     تاری آدونا

بولبولم، آهي ـ زار چكيب            تأزه گلزاردان آيريلديم

گؤزدن قانلي ياشيم تؤكوب     اول سئور يارادان آيريلديم

يارا ياراشار سرمه‌چه              صفاتين سؤيله‌ره‌م نئجه

لبي شكر آغزي غنچه              زلفي قارادان آيريلديم

شيرين جاندا يوخدور طاقت        جبري آنين جانا راحت

قاشلاري فتنه‌لي آفت      چشمي خونخواردان آيريلديم

آيريلديم غنچه گولومدن      سياه ساچلي سنبولومدن

خوش آوازلي بولبولومدن    شيرين گفتاردان آيريلديم

ده‌لي كؤنلوم آرزيماني             كلي گؤزللرين خاني

سككيز جنتين بستاني       باغچالي باغدان آيريلديم

ائللري وار دينلي ـ دينلي      ساويق سولو ، تر اؤلنلي

ائلي گوكلان، آدي منگلي      نازلي دلداردان آيريلديم

مختومقلي عاشق مستان    باغلاديم شانينه دستان

منزلگاهي باغ و بوستان         آلمالي ناردان آيريلديم

ایل بزرگ قشقائی

              تاری آدونا                                                                                                                         ائل اوبا اويماقلاريميز     

تورک گؤزه لی قاشقای قیزی
سید جلیل حسینی.

جننت ائدن او شیراز'ی         تورک گؤزه لی قاشقای قیزی
سووروشدو مندن تبریز'ی     تورک گؤزه لی قاشقای قیزی

آدی مارال، اوزو مارال            سوزگون باخیش، درین خیال
یاناقدا خال، دوداقدا بال         تورک گؤزه لی قاشقای قیزی

باخ یئریشه، عیشوه، نازا           حئیران قالدیم خوش آوازا
سؤز قوشوردو خان آیواز'ا    تورک گؤزه لی قاشقای قیزی

قیرخ اوچو ده اؤتسه یاشیم            مارگونا دؤندو گؤز یاشم
باخ قوشا چایلی قارداشیم      تورک گؤزه لی قاشقای قیزی

بو گؤزه له وئره ن هانی                  سمرقند'ی، بوخارا'نی
«سئیید جلیل» وئره ر جانی   تورک گؤزه لی قاشقای قیزی

 

 

مختصری از ایل بزرگ  قشقائی

ايل بزرگ قشقايي :
ايل قشقايي در استان فارس سكونت دارد و يكي از ايلهاي بزرگ كشور است . قشقاييان معروف ترين قبايل كوچنده هستند كه در واقع كنفدراسيون بزرگي از طوايف مختلف را تشكيل داده اند .
۱ – وجه تسميه و سابقه تاريخي :

الف – وجه تسميه :
بنا به روايت بزرگان ايل قشقايي كه سينه به سينه نقل گرديده است ، براي نخستين بار نام قشقايي از اسم "جاني آقا قشقايي " نامي از صاحب منصبان شاه عباس كه به سرپرستي ايلات و عشاير و حكومت فارس مامور ميشود ماخوذ گرديده است ( ۱۶۲۹ – ۱۵۸۷
ميلادي ۱۰۰۸ – ۹۶۶ شمسي ) (۱)

نُصرَت الله فَتحي ، كه در سال
۱۳۲۳ شمسي به عنوان مامور و نماينده وزارت دارايي به استان فارس رفته است در باب وجه تسميه قشقايي مي نويسد :
براي وجه تسميه قشقايي چند روايت است اما اخيرا از يك تن پيرمرد شيرازي مطلبي شنيده ام كه برايم تازگي دارد و آن اين است كه قشقايي در بدو امر قاچ قويي يا قاچ قوي بوده ، يعني بگذار و فرار كُن و تدريجا از كثرت استعمال قشقايي شده است و به همين جهت بين ساير ايلات شيراز خاصه بويراحمدي ها معروف است كه " ترك پاشنه ندارد " . يعني استقامت نميكند و مي گذارد يا ميريزد و فرار مي كند." (
۲)
ميرزا حسن فسايي صاحب فارسنامه ناصري درباره نام قشقايي معتقد است كه : " كلمه ريشه اي اين نام واژه تُركي " قاچ قايي " به معناي گريخته بوده است . و در اين باره چنين مي نويسد : چون " ايل خَلَج " از اراضي ممالك " روم " به خاك عَراقِ عَجَم آمدند ، گروهي از آنها فرار كرده در مملكت فارس توقف نمودند و مردمان خَلَج اين گروه را " قاچ قايي " گفتند . يعني گريخته و بعد از تغييراتِ لفظي قشقايي شد . (
۳)
هنري فيلد دانشمند مردم شناس مي نويسد :
روايت براين است كه در موقع حمله مغول وقتي تركمنها به ايالت " عراق عجم " رسيدند ، گروهي از آنان فرار كردند و در فارس مستقر گرديدند و تركمنها اين گروه راقشقايي يعني آنهايي كه فرار كرده اند ناميده اند( قشماك ، يعني فرار كردن ) بعدا تغيير و تحول در تلفظ نام آنها قشقايي شد .(
۴)
قاشقه ، در گويش تُركي به چهارپايان ، مخصوصا به اسبي كه در پيشاني نشان سفيد داشته باشد گفته ميشود .
در" جُغَتايي " قاشقه به وسيله اي گفته ميشود كه در هنگام جنگ به پيشاني اسبها ميبستند .
همانطور كه اسامي بعضي از ايلها همانند : آق قُويُونلُو و دَوّلو به نام يكي از چهارپايان اهلي منسوب است . از اين رو نام قشقايي نيز از واژه قشقا كه تُركان به " اسب پيشاني سفيد " ميگويند گرفته شده است .
از آنجا كه در ميان روستاييان آذربايجان به فرد بي باك ، دلير و جسور ، قاشقا ،مينامند و از طرفي ميتوان در زبان " تُركي " حرف " الف " را در بعضي كلمات وارد و از بعضي كلمات خارج نمود بنابراين ، قشقا و قشقه ، هر سه درست است و يكي هستند.
ميرزا جعفر خورموجي ملقب به " حقايق نگار " در كتاب حقايق الاخبار خود ذيل وقايع سال
۱۲۶۷ هجري قمري چنين مي نويسد : وجه تسميه ايشان به قشقايي آنچه از آثار و سير ظاهر و آشكار ميشود اين است كه اين طايفه از تركمانان " دشت قُبچاق " بوده و با " اتابكان سُلغُري " به اين مرز و بوم به اتفاق آمده اند ، چون از تيره " طايفه يَموت " كه مسمي به " قشقه " ميباشند لهذا به قشقايي مسمي شدند .
در كتاب خلاصه عباسي ، ميرزا مهدي خان استرآبادي در معني كلمه قاشقه چنين آمده است :

ايل بزرگ قشقايي


 :ايل بزرگ قشقايي

ايل قشقايي در استان فارس سكونت دارد و يكي از ايلهاي بزرگ كشور است . قشقاييان معروف ترين قبايل كوچنده هستند كه در واقع كنفدراسيون بزرگي از طوايف مختلف را تشكيل داده اند .

۱ – وجه تسميه و سابقه تاريخي :

الف – وجه تسميه :

بنا به روايت بزرگان ايل قشقايي كه سينه به سينه نقل گرديده است ، براي نخستين بار نام قشقايي از اسم "جاني آقا قشقايي " نامي از صاحب منصبان شاه عباس كه به سرپرستي ايلات و عشاير و حكومت فارس مامور ميشود ماخوذ گرديده است (
۱۶۲۹ – ۱۵۸۷ ميلادي ۱۰۰۸ – ۹۶۶ شمسي ) (۱)

نُصرَت الله فَتحي ، كه در سال
۱۳۲۳ شمسي به عنوان مامور و نماينده وزارت دارايي به استان فارس رفته است در باب وجه تسميه قشقايي مي نويسد :

براي وجه تسميه قشقايي چند روايت است اما اخيرا از يك تن پيرمرد شيرازي مطلبي شنيده ام كه برايم تازگي دارد و آن اين است كه قشقايي در بدو امر قاچ قويي يا قاچ قوي بوده ، يعني بگذار و فرار كُن و تدريجا از كثرت استعمال قشقايي شده است و به همين جهت بين ساير ايلات شيراز خاصه بويراحمدي ها معروف است كه " ترك پاشنه ندارد " . يعني استقامت نميكند و مي گذارد يا ميريزد و فرار مي كند." (
۲)

ميرزا حسن فسايي صاحب فارسنامه ناصري درباره نام قشقايي معتقد است كه : " كلمه ريشه اي اين نام واژه تُركي " قاچ قايي " به معناي گريخته بوده است . و در اين باره چنين مي نويسد : چون " ايل خَلَج " از اراضي ممالك " روم " به خاك عَراقِ عَجَم آمدند ، گروهي از آنها فرار كرده در مملكت فارس توقف نمودند و مردمان خَلَج اين گروه را " قاچ قايي " گفتند . يعني گريخته و بعد از تغييراتِ لفظي قشقايي شد . (
۳)

هنري فيلد دانشمند مردم شناس مي نويسد :

روايت براين است كه در موقع حمله مغول وقتي تركمنها به ايالت " عراق عجم " رسيدند ، گروهي از آنان فرار كردند و در فارس مستقر گرديدند و تركمنها اين گروه راقشقايي يعني آنهايي كه فرار كرده اند ناميده اند( قشماك ، يعني فرار كردن ) بعدا تغيير و تحول در تلفظ نام آنها قشقايي شد .(
۴)

قاشقه ، در گويش تُركي به چهارپايان ، مخصوصا به اسبي كه در پيشاني نشان سفيد داشته باشد گفته ميشود .

در" جُغَتايي " قاشقه به وسيله اي گفته ميشود كه در هنگام جنگ به پيشاني اسبها ميبستند .

همانطور كه اسامي بعضي از ايلها همانند : آق قُويُونلُو و دَوّلو به نام يكي از چهارپايان اهلي منسوب است . از اين رو نام قشقايي نيز از واژه قشقا كه تُركان به " اسب پيشاني سفيد " ميگويند گرفته شده است .

از آنجا كه در ميان روستاييان آذربايجان به فرد بي باك ، دلير و جسور ، قاشقا ،مينامند و از طرفي ميتوان در زبان " تُركي " حرف " الف " را در بعضي كلمات وارد و از بعضي كلمات خارج نمود بنابراين ، قشقا و قشقه ، هر سه درست است و يكي هستند.

ميرزا جعفر خورموجي ملقب به " حقايق نگار " در كتاب حقايق الاخبار خود ذيل وقايع سال
۱۲۶۷ هجري قمري چنين مي نويسد : وجه تسميه ايشان به قشقايي آنچه از آثار و سير ظاهر و آشكار ميشود اين است كه اين طايفه از تركمانان " دشت قُبچاق " بوده و با " اتابكان سُلغُري " به اين مرز و بوم به اتفاق آمده اند ، چون از تيره " طايفه يَموت " كه مسمي به " قشقه " ميباشند لهذا به قشقايي مسمي شدند .

در كتاب خلاصه عباسي ، ميرزا مهدي خان استرآبادي در معني كلمه قاشقه چنين آمده است :

" قاشقه ، حيواني پيشاني سفيد است و قاشقه اختايي ، در پيش مغول ، امير آخور اسبان پيشاني سفيد بود ."

با توجه به مراتب بالا ميتوان گفت ايل قشقايي كه امروز در فارس ساكن و به زبان تُركي صحبت ميكنند اصلا از تُركمانان دشت قُبچاق و آن حدود بوده كه بعدها به نواحي بين هندوستان و سيستان كوچ كرده و از آنجا به عراق عجم راه يافته و بالاخره براي هميشه در فارس اقامت نموده اند . (
۵)

ب – سابقه تاريخي :

ناصرخان قشقايي رئيس ايل قشقايي درباره تاريخچه ايل گفته است : اسناد كتبي در دست نداريم ، اما آنچه سينه به سينه به ما رسيده است ، اينكه اجداد ما به دنبال " چنگيزخان " كه در سايه جنگهاي خويش لقب جهانگشاي گرفت و فرمانفرماي آسيا شد آمده اند . ابتداء در دامنه هاي " جبال قفقاز " استقرار يافتند . اما اندكي بعد به حوالي اردبيل ، نقل مكان كردند . از نژاد تُركند و از اولاد طايفه " آق قوينلو " يعني صاحب گوسفند سفيد . تنها ايلي كه توانست سپاه " تيمور " را بشكند ، همين ايل بود .

چند قرن پس از آن شاه اسماعيل صفوي از ايل استمداد كرد تا جنوب ايران را حفظ كند و نگذارد " پرتقاليها " مراكز تجاري تاسيس نمايند و به داخله ايران راه يابند . به اين جهت ايل در مكان فعلي مستقر گشت . (
۶)

در تاريخ ايران تا پيش از روي كار آمدن سلسله صفويه از حضور قشقاييان مدارك مستندي وجود ندارد . ولي طايفه اي تُرك زبان به نام " فارسيمدان " در منطقه فارس زندگي مي كرده اند . از اين رو نميتوان باور داشت كه مردم قشقايي به صورت يك واحد كلي ايلي ترك زبان به شكل امروزي خود به فارس كوچ كرده باشند ، بلكه اين مهاجرت در طي دوران بعد به تدريج صورت گرفته است .

بهر حال حركت آرام و تدريجي طوايف پراكنده قشقايي ( كه بعدها به اين نام خوانده شدند ) به منطقه فارس كه از حدود
۶۰۰ سال پيش آغاز شده بود نزديك به سه قرن و تا اواخر دوره زنديه ادامه يافت .

شاه عباس صفوي (
۱۲۶۹ – ۱۵۸۷ نيلادي ۱۰۰۸ – ۹۶۶ شمسي ) ، " جاني آقا قشقايي " نامي را به حكومت ايلات منطقه فارس مامور نمود .

جاني آقا ، پس از اين انتصاب تا آنجا كه توانست در راه ايجاد يك اتحاد سياسي به ظاهر مستحكم كوشش كرد و توانست همه ساله خراجهاي جمع آوري شده را به دربار صفويه به اصفهان بفرستد .

وحدت ايل قشقايي به همت و تدبير جاني آقا قشقايي امكان پذير شد كه ظاهرا نام ايل ماخوذ از كنيه نياي او "امير شاهلو قشقايي " است .

نادرشاه ، اين اتحاديه را درهم ريخت و گروهي از مردم ايل قشقايي را به خراسان كوچاند كه با به قدرت رسيدن " كريم خان زند " همگي به موطن اصلي خود ( فارس ) بازگشتند .

از اواخر حكومت " زنديه " ايل قشقايي تحت سرپرستي " جاني خان " از اعقاب جاني آقا قشقايي كه در سال
۱۲۳۴ هجري قمري از سوي فتحعلي شاه قاجار به لقب ايلخاني مفتخر شده بود به صورت يك نيروي سازمان يافته و با نفوذ درآمد كه در امور سياسي و نظامي جنوب ايران منشاء اثر بود .

در سال
۱۲۳۶ هجري قمري ، ميان ايل قشقايي و بختياري نزاعي در گرفت . از اين رو فتحعلي شاه قاجار " امير محمدقاسم خان ظهيرالدوله " داماد خود را به منظور پايان دادن به اين جنگ و صلح بين آنان مامور فارس نمود .

قشقاييان در جنگ " هرات " و لشكر كشي انگليس به جنوب ايران (
۱۲۷۴ هجري قمري ) مردانه ايستاده و دليرانه جنگ كردند .

در سال
۱۲۶۳ هجري قمري " محمد قلي خان " پسر جاني خان ايلخاني قشقايي كه در دارالخلافه بسر مي برد بدون اجازه دولت ، تهران را به سوي فارس ترك مي كند . از اين روي " حسين خان نظام الدوله " والي فارس براي گوشمالي او به منطقه قلمرو ايل قشقايي مي رود . پس از چند روز كه در گرم آباد و چمن حَنا ، توقف مينمايد ، محمد قلي خان توسط يكي از افرادش مبلغي وجه نقد به عنوان پيش كش براي نظام الدوله مي فرستد . والي به محض دريافت وجه ، محمد قلي خان را مي بخشد و به شيراز مراجعت مينمايد . (۷)

محمد جعفر خورموجي مولف كتاب حقايق الاخبار ناصري ضمن وقايع سال
۱۲۶۴ هجري قمري درباره قيام مردم فارس و عشاير قشقايي عليه حسين خان نظام الدوله حاكم فارس كه بلافاصله پس از مرگ محمدشاه قاجار اتفاق افتاد چنين مي نويسد :

" از آن جمله انقلاب مملكت فارس و شورش اهل شيراز بر حسين خان نظام الدوله و جماعت سرباز بود . . . در اين اثنا محمدقلي خان ايلخاني كه به تازگي از نظام الدوله آزرده و دلگراني داشت با هزار و پانصد نفر قشقايي و خِشتي وارد خارج شهر و در اين باب با اهل شهر همراز و انباز گشت . ارگ سلطاني شيراز به محاصره عشاير قشقايي در آمد و اين محاصره مدت چهل روز بطول انجاميد و چند نفر از ماموران حكومت نيز كشته شدند . سر انجام امير اصلان خان از سوي ناصرالدين شاه به فارس آمد و به اين غايله خاتمه داد .

پس از چند روز احمدخان نوايي ( = عميد الملك ) نيز به شيراز آمد و به موجب فرماني كه داشت نظام الدوله را زنداني نمود تا بالاخره در همين سال " بهرام ميرزا معزالدوله " پسر دوم " عباس ميرزاي نايب السلطنه " به ايالت فارس تعيين و اعزام گرديد .

ايلخاني قشقايي به تدريج قدرتي به هم زدند و در مواردي منافع دولت انگليس را در فارس به خطر انداختند ، تا اينكه در اثر فشار آن دولت مورد بي مهري و غضب ناصرالدين شاه قرار گرفته و سران ايلات خَمسه را در مقابل آنان تقويت كردند .

پس از قتل ناصرالدين شاه ، سهراب خان و داراب خان كه از سران مشهور ايل قشقايي بودند هر از گاهي به قواي انگليسي مستقر در جنوب ايران شبيخون زده و تلفات غير قابل جبراني به آنان وارد مي ساختند .

پس از داراب خان ، پسر او اسماعيل خان كه به " صولت الدوله " سردار عشاير معروف بود به ايلخاني و رياست ايل قشقايي منصوب مي گردد . وي مردي شجاع ، مديري كاردان و سياستمداربا هوشي بود .

صولت الدوله ، در جنگ بين الملل اول عليه انگليسي ها و وابسته هاي آنان و در فارس مبارزات پي گيري را رهبري مي كرد كه در تاريخ محلي فارس از ارزش ويژه اي برخوردار است . " (
۸)

صولت الدوله ، سرانجام توسط زضاشاه دستگير و زنداني شد و در زندان جان سپرد .

خلع رضاشاه پهلوي در سال
۱۳۲۰ شمسي = ۱۹۴۱ ميلادي و حضور قواي خارجي در ايران و تضعيف دولت مركزي ، به روساي ايلات از جمله ايل قشقايي فرصت داد كه در تحكيم موقعيت خويش بكوشند و ذخيره كافي از سلاح و مهمات از طريق غير مستقيم به دست آورند .

از اين رو ايلخاني قشقايي كه در تبعيد بسر مي برد به فارس بازگشت و بار ديگر ايل قشقايي به قدرت رسيد و مقام اجتماعي و سياسي گذشته خود را بدست آورد و در سال
۱۳۲۲ شمسي = ۱۹۴۳ ميلادي به سرپرستي ناصرخان قشقايي سر به شورش برداشت و از دولت خواست كه املاك و دارايي ايل را كه در زمان رضاشاه به عنوان گوشمالي از آنان گرفته شده بود به ايشان بازگرداند .

دولت سپاهي براي سركوب ايل مذكور به منطقه فرستاد . قواي دولتي در سال
۱۳۲۲ از ايل قشقايي يه سختي شكست خورد .

قشقاييان " پادگان سميرم " را اشغال نمودند و
۲۰۰ ارتشي را به قتل رساندند . در ميان مقتولين سه نفر سرهنگ نيز وجود داشت . به دنبال اين جنگ دولت مركزي از طريق مذاكره با سران ايل قشقايي توانست با آنان توافق نمايد . در پي اين توافق قشقاييان دست از شورش برداشتند و موقتا منطقه آرام گرديد .

اين وضع تا سال
۱۳۲۹ شمسي = ۱۹۵۰ ميلادي كه دولت مركزي در فكر تحكيم قدرت خود برآمد برقرار بود تا سرانجام در ستاد ارتش سازماني به نام دايره مستقل ايلات به رياست سرهنگ عبدالمجيد كافي ، بوجود آمد و در نتيجه امور داخلي ايل قشقايي نيز همانند ديگر ايلات به دست قواي دولتي افتاد و تحت رياست سرهنگ پياده رضاقلي اقدسي شيرازي رئيس شعبه ايلات ناحيه جنوب رسما اداره ميشد . (۹)

شورايعالي عشاير ايران نيز در اول آبان ماه سال
۱۳۳۲ شمسي تشكيل گرديد .(۱۰)

و بالاخره در سال
۱۳۳۵ شمسي = ۱۹۵۶ ميلادي مقام ايلخان ، ايل بيگي و كلانتر رسما ازز سوي حكومت مركزي ملغي اعلام گرديد و به دنبال آن بسياري از خوانين و كلانتران بازداشت و تبعيد شدند . (۱۱)

۲ – جمعيت ايل قشقايي :


از سال
۱۲۲۳ شمسي = ۱۸۴۴ ميلادي جمعيت ايل قشقايي ، بنا به مناسبتي توسط افراد و سازمانهاي مختلف به شرح زير محاسبه و برآورد گرديده است كه نوساناتي تا حدود چند برابر در آنها مشاهده مي شود .

تعداد- سال شمسي- سال ميلادي- نام آمارگر

۳۰۰۰۰ تا۴۰۰۰۰ خانوار (۱۲)- ۱۲۳۲- ۱۸۴۴- ليدي شل
۶۰۰۰۰ خانوار(۱۳)- ۱۲۵۰- ۱۸۷۱- لرد گرزن
۲۵۰۰۰ خانوار(۱۴)- ۱۲۷۰- ۱۸۹۱- لرد گرزن
۱۳۰۰۰۰ خانوار(۱۵)- ۱۳۰۹- ۱۹۳۰- سايكس
۳۷۶۳۰ خانوار (۱۶)- ۱۳۱۱- ۱۹۳۲- دكتر مسعود كيهان
۵۵۰۰۰ خانوار(۱۷)- ۱۳۱۵- ۱۹۳۶- احمد احتسابيان
۳۳۰۴۵ خانوار(۱۸)- ۱۳۱۷- ۱۹۳۸- هنري فيلد
۳۰۰۰۰ خانوار(۱۹)- ۱۳۴۱- ۱۹۶۲- حسين كسبيان
۲۳۱۶۴ خانوار(۲۰)- ۱۳۴۲- ۱۹۶۳- سازمان ملي يونسكو
۳۴۰۸۳ خانوار(۲۱)- ۱۳۵۲- ۱۹۷۳- محمدحسن سهامي
۱۴۱۰۰۰ خانوار(۲۲)- ۱۳۵۸- ۱۹۷۹- فرهنگسرا نياوران
۲۸۷۰۶ خانوار(۲۳)- ۱۳۶۰- ۱۹۸۱- سازمان امور عشاير
۱۳۷۵۲ خانوار (فقط كوچرو) (۲۴)- ۱۳۶۱- ۱۹۸۲- جهاد سازندگي فارس

۳ – سردسير ، گرمسير :

ايل قشقايي داراي دو منطقه سردسيري است . نخست منطقه بين شيراز و دشت اَرژَن تا پيرامون كازرون ميباشد ، ديگري در شمال شرقي شيراز واقع شده كه از " اردكان " فارس تا مرزهاي كهگيلويه و از شمال آباده تا قُمشه ( شهرضا ) ادامه مييابد و به سرحد بزرگ معروف است .

گرمسير ايل قشقايي در گذشته از مناطق كم ارتفاع جلگه اي و پست جنوب شرقي فارس ( لار ، جهرم ، فيروزآباد ، كازرون تا حدود ، بهبهان و گَناوه ) تشكيل ميشده ولي امروز گرمسير آنان به بيش از دو برابر وسعت يافته است . (
۲۵)

۴ – ساخت ايلي :

ايل قشقايي از شش شاخه : دره شوري ، شش بلوكي ، كشكولي بزرگ ، كشكولي كوچك ، عمله و فارسيمدان ، تشكيل گرديده است ولي در ساختمان ايلي هريك از شاخه هاي مزبور را اصطلاحا " طايفه " مي نامند .

هر طايفه از چندين تيره و هر تيره از چندين " بُنكو يا ايشوم " و هر " بُنكو" از شاخه هايي به نام " بيله " و هر " بيله " از چند " خانوار " تشكيل شده است . بنابر اين ساختمان سنتي ايلي از ايل تا خانوار به صورت زير طبقه بندي شده است :

ايل --------- طايفه --------- تيره ---------- بُنكو (ايشوم ) ----------- بيله --------- خانوار
چون در بخشهايي كه آمد تعريف مربوط به ايل ، طايفه ، تيره و خانوار يادآوري شد لذا در اينجا به تشريح اصطلاحات ديگري كه در ساختمان ايل قشقايي وجود دارد مي پردازيم .

الف – بُنكو : بُنكو ، از اجتماع چند سياه چادر در منطقه محدودي به نام " يورت " كه در داخل مرتع مستقر ميشوند تشكيل گرديده است .افراد مستقر در اين واحد اغلب خويشاوند و در مسايل مربوط به دامداري و كشاورزي باهم توافق نزديك دارند .

قشقاييان علاوه بر اصطلاح " بُنكو" واحدهاي اجتماعي خود را " ابه ، بولك و يا ايشوم " مينامند . كليه افراد ساكن در " بُنكو " از تيره خاصي بوده داراي نياي مشترك هستند ، مرتع آنان مشترك و تصميمات ايشان نيز مشترك است . " بُنكو " واحدي اقتصادي و هم اجتماعي بشمار مي رود . سرپرست هر " بُنكو " ريش سفيد ناميده ميشود كه از بين افراد همان " بُنكو" انتخاب شده و كليه مسايل مربوط به بُنكو را زير نظر دارد .

ب – بيله : بيله ، كوچكترين واحد اجتماعي در سلسله ساخت ايلي است كه از گردهم آيي چند خانوار خويشاوند تشكيل ميگردد ، در بعضي از طايفه هاي قشقايي " بُنكوها " به شاخه هاي متعددي به نام " بيله " تقسيم ميگردند .

بيله ، واحد اساسي تعاون زراعي و دامداري را تشكيل ميدهد و از لحاظ فعاليتهاي روزمره از اهميت بسياري برخوردار است . زيرا كه واحدي از افراد به وجود مي آورد كه هنگام كوچ تواما حركت كرده ياري و همكاري هاي مفيدي را سبب ميشود .

آخرين رده ايلي طوايف كشكولي كوچك، كشكولي بزرگ ،و دره شوري ، بُنكو ، ميباشد وداراي " بيله اي " نيستند . اما طوايف فارسيمدان و عمله ، داراي بيله هاي اندكي ( حدود
۱۳ درصد كل بيله هاي ايل) ميباشند ولي طايفه شش بلوكي داراي بيشاز ۱۸۰ بيله ( ۸۷ درصد كل ) است . (۲۶)

ج – طوايف و تيره هاي ايل قشقايي :

الف – طايفه دَره شوُري :

دره شوري ، يكي از طوايف نيرومند و مشهور ايل قشقايي است كه طبق آخرين آمار دولتي (
۱۳۶۰ ) داراي ۶۴ تيره و ۵۱۶۹ خانوار (۲۷۳۹۶ نفر) بوده است . (۲۷)

تعدادي از مردم اين طايفه " تخته قاپو" گرديده و بقيه هم در حال " اِسكان" ميباشند . امرار معاش آنان از گله داري و زراعت غلات است . منطقه سردسير آنان پيرامون سميرم ، دردشت ، خسروشيرين،سوليجان ، سِميرم عليا ، قورتپه ، سياه وكلك سِميرم و كرمآباد است .

گرمسيرشان دوگنبدان ، حسين آباد ، سر مشهد ، جَرِه ، خِشت ، باشت و بابوئي ، مَمَسَني ، گوراِسپيد ، هفت دشت ماهور ، كوهمره توران ، كوه براق ، بشارگان ، كوه سرخ ، پيرامون كازرون ، هفت دشت ، پير سرخ باشت ، كوه سياه و قره دشت براق است . (
۲۸)

مهمترين تيره هاي اين طايفه عبارتند از : كيخايي ، خاني ، جانبازلو ، شبانكاره ، بهرام كيخايي ، چهار پنجه ، ايمانلو ، چهار پنجه نره اي .(
۲۹)

ب – طايفه عَمَلِه :

طايفه عَمَلِه ، يكي از بزرگترين طوايف ايل قشقايي است كه در زمان ايلخاني صولت الدوله ( پدر ناصرخان و خسروخان قشقايي ) براي رسيدگي به كارهاي شخصي ايلخان ، جمع آوري حق مالكانه ، رسيدگي به امور كشاورزي ، گله داري و تنظيم امور ايلي از تيره هاي مختلف ايل قشقايي و سران آنها تشكيل گرديد . طايفه عمله يا عمال اجراي دستوران و فرمانهاي ايلخاني بزرگ با اينكه اكنون سمت و وظايف قبلي خود را از دست داده است هنوز هم به اسم " عَمَلِه " خوانده ميشود .

خوانين هر طايفه نيز داراي عده اي خدمتگزار و كارگزار مخصوص بوده اند كه آنان را " عَمَلِه دور و بَرِ خان " ميناميدند و از افراد " طايفه بزرگ عمله " نبوده اند . (
۳۰)

گرمسير طايفه عمله ، منطقه وسيعي از شهرستان لار ، فيروزآباد و جهرم است و سردسيرشان اطراف شهرستان شيراز ، بعضي از روستاهاي شهرستان آباده و حومه سميرم از شهرستان قُمشه ( شهرضا ) ميباشد . (
۳۱)

طايفه عمله ، داراي يك تيره به نام " صفي خاني " است كه اين تيره از
۷۲ زير تيره تشكيل گرديده است . جمعيت طايفه عمله در سال ۱۳۶۰ شمسي ۸۰۱۱ خانوار ( ۴۲۴۶۱ نفر ) بوده است . (۳۲)

ج – طايفه فارسيمدان :

اين طايفه زمستانها در دهستان "جَرِه " و حدود روستاهاي ، فامور ، دادين ، سرمشهد ، جدول تُركي ، پل آبگينه از شهرستان كازرون و ناحيه " پشت پرو جميله " گيسگان ، رود فارياب ، از شهرستان دَشتي و دشتستان ميگذرانند و تابستانها در پيرامون شهرستانهاي آباده ، قُمشه (شهرضا) بروجن ، بسر مي برند . اين طايفه در سال
۱۳۶۱ داراي ۵۶ تيره ، ۲۷۱۵ خانوار يا (۱۲۳۹۴ نفر ) بوده است .

د – طايفه شش بلوكي :

چون مردم اين طايفه در اصل از ناحيه " شش بلوك خلجستان " به اين منطقه آمده اند به " شش بلوكي" ناميده شده اند . مردم شش بلوكي از راه زراعت و گله داري امرار معاش ميكنند و گرمسير آنان بوشكان دشتي ، كوه سياه دشتي ، حومه ، فراشبند ، دَهرَم ، ميباشد و سردسيرشان حومه ، اقليد ، ايزد خواست و كوه آران از شهرستان آباده است . (
۳۳)

اين طايفه در سال
۱۳۶۱ داراي ۶۰ تيره ، ۶۴۰۳ خانوار(۳۳۹۳۸ نفر ) بوده است .(۳۴)

ه – طايفه كشكولي بزرگ :

اين طايفه از حدود
۴۰ تيره تشكيل گرديده ، زمستانها در ماهور ميلاتي ، چنار شاهيجان ، پيرامون كازرون و باباكلان ، بسر ميبرد و ييلاق آن ، كوه آبنو ، خرك ، چهل چشمه ، دشت ارژن ، ايزد خواست ، زنگنه ، كهره ، كوه ميشان و اََردِكان است . مردم طايفه كشكولي بزرگ به زراعت و گله داري اشتغال دارند . عده اي از آنان تخته قاپو شده اند و بقيه نيز در حال اسكان هستند . جمعيت اين طايفه در سال ۱۳۴۲ حدود ۴۸۶۲ خانوار (۳۵) و در سال ۱۳۵۲ شمسي ۳۶۷۶ خانوار (۳۶) و در سال ۱۳۶۰ ، بالغ بر ۵۲۷ خانوار (۲۷۹۳۵ نفر) بوده است . (۳۷)

و – طايفه كشكولي كوچك :

اين طايفه از
۱۲ تيره تشكيل گرديده و در سال ۱۳۶۱ داراي ۱۱۳۸ خانوار ( ۶۰۳۷ نفر ) بوده است .

منطقه سردسير آنان پيرامون ، كاكان ، درگينه ، ساران ، تُل خاني و گرمسير ايشان حوالي " هنگام " پيرامون فيروزآباد ، خاردان ، زتردان و مشرق دشت لار است .

۵ – ساخت قدرت :

در گذشته طوايف مختلف ايل تحت سرپرستي ايلخان بزرگ اداره ميشد . ايلخان به ظاهر از سوي دولت مركزي انتخاب ميگرديد . اما در عمل از تيره " شاهي لوي " طايفه " عمله " اين قدرت را بدست مي گرفت .

ايلخان مسئول برقراري نظم و قانون و همچنين جمع آوري خراج بود . وي براي هر طايفه يك " كلانتر " تعيين مينمود كه بتواند كنترل اداره املاك و امور " كوچ " را زير نظر داشته باشد و مجري دستورات و خواستهاي ايلخان باشد . هر تيره توسط " كدخدا " اداره مي شد . كدخدا بر طبق نظام سنتي ايل مسئول جمع آوري خراج و مجري دستورات كلانتران هستند .

سلسله مراتب قدرت در ايل قشقايي در گذشته به شرح زير بوده است (
۳۸) . *

شبكه قدرت- ساخت اجتماعي

ايلخان- ايل
كلانتر- طايفه
كدخدا- تيره
ريش سفيد- بُنكو
ريش سفيد- بيله
رئيس خانوار- خانوار

رقص در قشقایی

یکی از مهمترین آداب و رسوم در میان ایلات و عشایر ایران رقص یا حرکات موزون و ریتمیک می باشد . هرچند رقص درکنارموسیقی به عنوان یک سرگرمی و عاملی روحیه بخش ، نشاط آور و شادی آفرین  مطرح است  که به زندگی سخت و دشوارایلیاتیِ سخت کوش،  رنگ و جلایی خاص می بخشد ، لکن رقص از جنبه های دیگری نیز قابل بررسی  است . رقص به عنوان یک هنر در کنار موسیقی و شعر بیان کننده حالات روحی و وسیله ای برای بیان احساسات و عواطف فردِایلیاتی بوده و نیزابزاری جهت ایجاد ارتباطِ نمادین می باشد .  رقص درهمراهی با قصه گویی ونقالی نوعی نمایش گونه ی پرشور برای جذاب کردن کار قصه گوست و از این جهت  قابل مقایسه با پانتومیم یا نمایش صامت در تئاتر می باشد که در آن فارغ از صحنه آراییهای مرسوم ، تنها با حرکات صورت ، دستها و بدن ، معنایی خاص را به بیننده القا می کنند  . رقص همچنین کارکردهای دیگری مانند برانگیختن حس تعاون و دوستی از یکسو و پرورش احساس رقابت سازنده میان افراد ایل  دارد و سبب آمادگی جسمانی و روانی برای انجام کارهای سخت زندگی کوچ نشینی می شود . باید توجه داشت که در اکثر ایلها و عشایر ایران همچنانکه بخش عظیم ، مهم و سختی از کارها بر دوش زنان است و زنان نیز دوش بدوش مردان و گاهی حتی بسیار فراتر از آنها به کار می پردازند و در تقسیم کار اجتماعی واجد نقشها و جایگاههای مهم و قابل توجهی هستند، درآیینها و رسوم نیز همه ی افراد ایل اعم از مردان و زنان همراهند و اصولا" در رقصها خصوصا" آنها که بازگوکننده ی مفاهیم خاصی هستند، هم زنان و هم مردان دارای نقش برابر می باشند و در رقصهای آیینی همه با هم  می رقصند . این همراهی زنان با مردان در رقص ، در گذشته و تاریخ  تمامی عشایر  به چشم می خورد، لکن در معدودی از عشایر اکنون زنان و مردان در دستجات جداگانه ای می رقصند .
در بررسی رقصهای مختلف در میان ایلات و عشایر ایرانی با توحه به خصلتهای مشترک باید رقص و آداب آن را از جنبه های زیر مورد توجه قرارداده و به این نکات توجه کرد :
1) جنبه های نمادین و مفهومی رقص : رقصها  دارای بار مفهومی و نمادین می باشند بنابراین در بررسی رقصها باید به  جنبه های نمادین رقصها که در حرکات دستها ، پاها و کل بدن قابل استخراج است  توجه گردد. معانی مختلفی دررقصها نهفته است. گاه شکر گزاری به درگاه خداوند گاه ترتیب خاص یکی از کارهای زندگی عشایری مانند پشم چینی گوسفندان یا کارهای کشاورزی ، سوارکاری ، جنگ با مهاجمان فرضی و تهدید آنان در قالب حرکات رقصنده بیان می گردند .
2) جنبه ی تاریخی رقص : رقص مانند دیگر عناصر فرهنگی هر قوم ، ریشه در گذشته ی تاریخی آن قوم دارد و با گذشت زمان مفاهیم و آداب آن به دلایل مختلف تغییر کرده یا تثبیت شده است .رقصهای ایلات و عشایر نیز از این قاعده مستثنا نبوده است وریشه در تاریخ ایل دارد جنگها و تهاجم بیگانگان به ایل از مهمترین عوامل تاریخی است که در رقص ها نمود یافته است. از سوی دیگر با تحمیل یکجانشینی یا تخته قاپو به ایلات از خشونت حرکات و سرعت ریتم موسیقی و رقص کاسته شده است . از سوی دیگر با تسلط اقوام دیگر یا نفوذهای فرهنگی که در پی مغلوب شدن و تحت سلطه در آمدن ایلها در طول تاریخ به وقوع پیوسته است ، تغییراتی پیش آمده و رقصهای کنونی بیشتر آمیزه ای از رقصهای اصیل و عناصر تازه تر می باشند . مثلا" با تسلط اعراب بر ایران یا در طی سلطه ی مغولها تاثیراتی را می توان در رقص ایلات مشاهده کرد . مثلا"جنبه های آماده سازی بدنی وتمرینات دفاعی و جنبه های اسطوده ای تقویت شده است.
3) جنبه ی تعاون و همراهی و هماهنگ کنندگی رقص : رقصها  نوعی هماهنگی و روحیه ی تعاون و همکاری را در شخص ایجاد می کنند . نزدیکی گروه رقصنده با یکدیگر و حرکات یکنواخت و هماهنگ گروه با توجه به تلاشی که هرشخص در طی آن سعی می کند خود را با دیگران هماهنگ کند نوعی روحیه ی برادری و تعاون در میان  افراد ایل پرورش می دهد .
3) جنبه های عرفانی رقص : یکی دیگر از جنبه های قابل تامل در رقص ایلات و عشایر وجود عناصر عرفانی ، رازورزی و گنوسیسم است همچنانکه در سماع سعی بر آن است که با برداشتن پرده ی عناصر مادی مانند زبان و جسم ، بیواسطه و مستقیم به انوار حق واصل شد، گاه عناصر عرفانی و نزدیک به سماع یا رقص عارفانه در رقصها دیده می شود و گاه مانند رقص و آهنگ مرغ حق در عشایر شرق و جنوب خراسان رقص به تمامی در خدمت عرفان و خداجویی بیواسطه است .  از سوی دیگر گاه رقص حالت نوعی ریاضت و تزکیه ی نفس به خود میگیرد .
4) جنبه های اسطوره ای رقص ایلیاتی : این نیزاز مهمترین عناصر رقص ایلی است توجه به اسطوره ها و سعی در نمایش داستانها ی اساطیری و حماسی از عواملی است که باید مورد توجه قرار بگیرد .
5 ) جنبه ی آماده سازی بدنی و ورزش برای کسب توانایی  انجام کارهای سخت : رقصها خود نوعی ورزش سخت و آماده کننده ی بدن برای انجام کارهای سخت هستند و در طی آن همانند نوعی ورزش بدن پرورده می شود و به آمادگی لازم جهت انجام امور و کارها می رسد . در رقص چوب بازی که علاوه بر خراسان در بسیاری ایلهای دیگر مثل بختیاری ها و قشقایی ها انجام می شود ریشه و بنیاد رقص به زمان تسلط مغولها به ایران می رسد که افراد ایل در طی رقص با چوب توانایی دفاع و حمله را می آموزند و در آن تبحّر می یابند .
6) جنبه ی رقابت رقص : در  رقصها ی عشایری نوعی حس رقابت برانگیخته میشود که سازنده است و بهشخص انگیزه می دهد تا با جدیت کوشش و تمرین بیشتر مهارت خود را ارتقاء بخشیده خود را به موقعیت مرتبه ی اول و بهترین رقصنده نزدیک کند . رشد روحیه ی رقابت از رقص به کارهای دیگر کشیده می شود و به افراد انگیزه بری تلاش بیشتر و انجام بهتر کارهای ایل می دهد .
7 ) جنبه شادی ، سرگرمی و آیینی در مراسم های خاص از آنجا که زندگی کوچ نشینی زندگی سخت همراه با انجام کارهای طاقت فرساست این نوع زندگی نیازمند کسب روحیه و استفاده از عناصر شادی بخش و سرگرم کننده است در زندگی ایلی هر لحظه می تواند حوادث سخت و جانفرسایی در بر داشته باشد از سوی دیگر در کنار روزهای سخت و پر کار زمانهایی نیز فرا می رسد که در ییلاق یا قشلاق ایل کار چندانی برای انجام ندارد این درست فرصتی است که در عروسیها مراسم ختنه سوران و دیگر آیینهای سرور و شادمانی و سرگرمیها فرصت بروز می یابند مهمترین سرگرمیهای ایلی را می توان در رقصها و بازیها دید . عناصر مشترک بسیاری مابین رقصها و بازیها وجود دارد در میان عشایر فارسی زبان خراسان به رقص ، واژه ی بازی اطلاق می شود در عین اینکه بازی یا رقص بسیار جدی گرفته می شود و گاهی حتی نوعی عبادت ، دعا یا طلب حاجتی از آفریدگار به حساب می آید .
8 ) جنبه ی موسیقایی و ریتمیک : همراهی سازهای خاص در هر ایل که نشان از روحیات خاص با رقص  و هماهنگی سازها و فراز و فرود آن در هماهنگی با موسیقی و سازهای خاص هر ایل
9 ) جنبه ی منعکس کننده ی روحیات خاص هر ایل که علاوه بر رقص در اشعار خاص هر ایل نیز قابل دستیابی است  
10 ) جنبه های دینی رقص : رقصهای ایلی گاه حالت عبادت  یا طلب حاجتی به خود می گیرد مانند رقص طلب باران در عشایر جنوب خراسان . در برابر چنین رقصهایی معمولا" نه تنها رقصنده بلکه دیگر افراد  حاضردر صحنه نوعی حالت احترام و اعتقاد قابل رویت است . این رقصها بسیار جدی گرفته می شود و همگان در انجان آن که نوعی عبادت به حساب می آید همکاری می کنند . 
11 ) جنبه ی بخاطر سپاری کارها یا آیینهای خاص : دررقصهایی که این جنبه در آن دیده میشود نوعی کار ، فنّ یا مراسم خاص با دقت و وسواس کامل به اجرا در می آیند این رقصها همچنین نوعی کارکرد آموزشی برای جوانترها دارند و شخص را برای انجام یک کار یا آیین خاص آماده می سازند مثل رقص شالیکاری در مازندران و یا رقص قاسم آبادی در گیلان یا رقص خوشه چینی در فارس یا رقص گندمکاران در عشایر خراسان . در رقص قاسم آبادی مراحل کامل نشا کردن برنج و مراحل دیگر برنج کاری به ترتیب و بطور کامل اجرا می گردد .
اکنون می پردازیم به ذکر نمونه های از رقصهای ایلات و عشایر ایران :
رقص در ایل بختیاری :
رقص در ایل نشانی از هم بستگی ، اتحاد و عاطفه است ، همه می رقصند دست در دست و دوشادوش یکدیگر . اگر رقص فردی هم باشد به منظور زورآزمایی است همانند چوب بازی که نوعی نشان قدرت واعتماد است ، آن هم همراه با موسیقی پرتحرکی که یادآور جنگ و ستیز است.
از رقصهای رایج و پرتحرک بختیاری رقص « سه پا » را باید نام برد ، در این رقص زن و مرد با نوای توشمالان می رقصند ، سه قدم برمی دارند بعد یک پا را جلو می گذارند و یک دست را پایین و دست دیگر را بالا نگه می دارند ، این حرکت با نظم و ترتیب خاص تکرار می شود .
از دیگر رقصهای مرسوم ومعروف در ایل بختیاری  رقص گروهی «جیران ، جیران» است که گروهی است و مردان و زنان باهم در آن شرکت می کنند و می رقصند .
ازدیگررقصهای گروهی بختیاری ها که درآن حرکات دست و پا بسیارسریع بوده و نیازمند قدرت وانعطاف بدنی بسیار است رقص « هی دته » می باشد که همراه آهنگی ریتمیک اجرا می شود . 
از جمله رقصهای دیدنی بختیاری ها که کم وبیش با اشکال مشابه و اندک تفاوتی در اکثر عشایرایران موجود است رقصی است با نام رقص آهنگ مجسمه - مشابه این رقص در نواحی لرستان با نام  «  خُوس »  یا « خَسَه » و در خراسان و ایلات کرمانج که طایفه ای کرد هستند در شکلی مشابه انجام می گردد . در طی این رقص که با نوای سازهای نوازندگان ( توشمالان در میان بختیاری ها ) و همراه فراز و فرودهای موسیقی به تناوب اوج می گیرد وفروکش می کند زنان و مردان همراه هم ، می رقصند . توشمالان در حین اجرای آهنگ به ناگاه نوای موسیقی را قطع می کنند و در این حال رقصندگان باید مانند مجسمه بایستند و تکان نخورند . در این حال عده ای با دادن انعام و شیرینی از توشمالها می خواهند تا مجددا" بنوازند به این ترتیب نوای موسیقی با ردیگروبه ناگاه آغاز شده واین فرازوفرودها ادامه می یابد.لازم به توضیح است که نوازندگان و خوانندگان که حافظان فرهنگ موسیقایی و اشعار محلی هستند و سینه به سینه این فرهنگ شفاهی را حفظ می کنند در هر ایل با اصطلاحی خاص خوانده می شوند و در ایل بختیاری به طور کلی به آنها توشمال می گویند . هفت لنگان به آنها « توشمال » یا « میشکال »  و چهارلنگان به آنها   « خطیر » می گویند . در ایل بختیاری هر طایفه و تیره ای توشمال و خواننده ی خاص خود را دارد تا همواره همراهشان اشند و در مراسم سوگواری و شادی کوچ نشینان را همراهی کنند . توشمالان در ایل بختیاری ، زنان و مردانی عاشق پیشه و شاعر مسلک هستند که بیشتر اوقات زندگی شان صرف ساختن ابیات ، لطیفه ها ، متلها و ضرب المثلها می شود و در واقع یکی از مهمترین اقشار پدیدآورنده و نگاهدارنده ی آثار و ادبیات عامیانه و فولکلور این سرزمینند . در مجالس رقص بختیاری ؛ زنانِ توشمال با صدای گرم و گیرای خود اشعار و ترانه هایی را در متن آهنگ نوازندگان ، می خوانند و مردان نیز با ابیات دلپذیر و شورانگیزی به آنها پاسخ می دهندو بسته به نوع مراسم در حاضران شور و حال پدید می آورند .
در بررسی اجمالی رقص و مراسم آن و رفتارشناسی متقابل نوازندگان ایلی و سایر اعضای ایل و ریشه های تاریخی رقص در ایل بختیاری به اختصار می توان این نکات را مطرح کرد :
 رقص نمادی از وابستگی های عاطفی اعضای ایل ،اتحاد ،همدلی و  هماهنگی اعضای   طایفه وایل است .رقص دسته جمعی اعضای ایل در کنار یکدیگرنشانگر آن است که تمامی اعضا در برابر هر عامل خارجی متحد و یکپارچه اند و در حفظ داشته های فرهنگی یکدل و مصمم .
حضور مردان و زنان در رقص همراه و همپا ، کارکرد زنان در انجام امور ایل و احترام متقابل مردان ایل به آنان را می رساند .مردان ایل در همراهی زنان در رقصهای نمادین نشان می دهند که از نقش موثر زنان در فعالیتهای اجتماعی و فنی ایل آگاهند و برای آن ارزش قائلند . حضور زنان این مطلب را می رساند که مردان و در مجموع تمامی آحاد عضو ایل ، ضمن برخورداری از زحمات زنان ، آن را برای هر بیننده ی خارجی مطرح می کنند و تمایل دارند تا این موضوع به خوبی روشن شود که زن و مرد ایلیاتی در کنار هم امورایل را به انجام می رسانند و به یک اندازه در آینده ی ایل موثرند . حضور زنان در جمع توشمالها یا خوانندگان ایل نشان از اجازه ی ابراز وجود و بیان احساسات ، عواطف و عقاید زنان در ایل دارد .
چوب بازی که معمولا" مردان در آن شرکت می کنند ، نشانه ی وجود مردان دلیری است که در حفاظت از قلمرو ایل ،مصمم و توانایند . این مسئله از یکسو به اعضای ایل امنیت خاطر می دهد و شبهه ی امکان تجاوز به حدود ایل را ،از هر بدخواه خارجی می گیرد .   
موسیقی و رقص در ایل بویراحمد :
ایل بویر احمد همانند بیشتر ایلها وکوچ نشینان ایرانی برای موسیقی ورقص اهمیت بسیاری قائلند . کارکرد موسیقی و رقص در ایجاد یکدلی و اتحاد در بین اعضای ایل و حفظ سنتها و آداب و آیینهای ویژه ایل که سبب تثبیت و تمایز هویت فرهنگی ایل می گردد ، از مهمترین دلایل ماندگاری موسیقی ، اشعارو ترانه ها و رقصهای ویژه ی بویراحمدی هاست . سختی زندگی معیشتی ایلیاتی و تهاجم های گسترده به قصد یکجانشین کردن ( تخت قاپو ) و کنترل عشایر در یکصد سال اخیر و نیز ایجاد اختلاف در میان عشایر که در تاریخ عشایر ایران مهمترین راه کنترل عشایر از سوی حاکمیت مرکزی بوده  و جنگهای خونین بین عشایر را سبب گردیده است ، موسیقی و رقص ها را در عشایر ایران خصوصا" بویر احمدی ها به شکلی حماسی  درآورده است . همانند بختیاری ها موسیقی حماسی و ریتمیک همراه با ترانه ها یی که در وصف شجاعت و دلاوری و جنگ برای حفظ شرافت و هویت ایلیاتی سروده شده است و رقصهایی که در بسیاری از موارد حاکی از وجود قدرت بدنی نفرات و توان جنگاوری ایل است ریشه در این دوره های خاص جنگ و نبرد دارد .
بویر احمدی ها برای بخشی از ابیات شعرهای خاص ومعروفشان ، آهنگهای ویژه ای دارند ، این آهنگها را « قس »  می نامند . از مهمترین ومشهورترین قسها می توان به قس برنو و قس یاریار اشاره کرد . این ترانه ها ( مجموعه ی یک بیت خاص و قس آن ) محتوای حماسی ، عاشقانه یا در وصف طبیعت یا محیط و ایل دارند . از سوی دیگر موسیقی حزن انگیزی نیز به نام « تول چپ » دارند که در عزاداری توسط مهتر نواخته می شود .
در ایل بویراحمد زنان بیشتردررقص به هنگام شادی شرکت می کنند و مردان بیشتر در رقصهای حماسی و جنگاوری مثل رقص چوب شرکت می نمایند . از رقص های معروف بویر احمدی ها می توان به چوب بازی ، رقص چوبی ، رقص دوپا ، رقص سه پا ، رقص صددستمالی ، رقص یلعبه ، رقص بختیاری ، رقص نرمه نرمه و رقص ترکی شاه فرنگی اشاره کرد .
رقص در ایل  قشقایی :
ایل قشقایی از ایلهای بزرگ کشور ایران است که در واقع کنفدراسیون بزرگی متشکل از طوایف مختلف است . رقص چنانکه گفته شد در ایل قشقایی نیز نشانه و نماد همبستگی ، اتحاد و دوستی است . درهنگام رقص همه دست در دست هم و دوشادوش یکدیگرند . در بین عشایر قشقایی رقصهای گوناگونی معمول است که در تمامی آنها زنان و مردان در کنار یکدیگرند و تقریبا" در اکثر رقصهای قشقاییان زنان و مردان هردو حضور دارند . در جشنها مردان و زنان هریک دو دستمال در دست می گیرند ، پیرامون یک دایره ی بزرگ ایستاده و با آهنگ کرنا و دهل ضمن تکان دادن دستمالها با حرکات موزون پیش می روند . چوب بازی که رقصی معمولا" مخصوص مردان است بدین ترتیب انجام می گیرد که طبال بر طبل می کوبد و کرنازن در ساز خود می دمد زنها حول یک دایره ایستاده کل Kel   می کشند و مردان در میان به چوب بازی یا رقص « در مرو » می پردازند . در این بازی مردان دوبه دو با چوبهای کوتاه و یک چوب بلند با یکدیگر می رقصند و مبارزه می کنند همراه با آهنگی که به تدریج اوج می گیرد و ریتم آن تندتر می شود سعی می کنند تا با زدن چوب به پای حریف چوب بلند را تصاحب و حریف را از میدان بدر کنند و بدین ترتیب رقص ادامه می یابد تا برنده ی  نهایی مشخص گردد . استفاده از لباسهای با رنگهای متنوع و شاد و دستمالهایی با رنگهای زیبا و رنگارنگ زیبایی رقصهای هنرمندانه ی قشقایی را دو چندان می کند .
همانگونه که گفته شد بدلیل جنگها و مصائب ناشی از آن و حضور کوچ نشینانی همچون ایل بختیاری و بویر احمدی و ... در مناطق استراتژیک برای دولت مرکزی ایران و راهها و جاده های بااهمیت کشور ،موسیقی و رقص در میان این ایلات بیشتر رنگ و بوی حماسی و جنگاوری دارد . اما از دیگر موسیقی و رقصهای قابل تامل در میان ایلات و عشایر  ایران زمین ، موسیقی و رقصهای مرسوم در منطقه ی شرق ایران یا ایلات و عشایر استانهای شرقی شامل خراسان و سیستان و بلوچستان می باشد که بیشتر مفاهیم عرفانی را در بر می گیرد . رقص در این ایلات سوای رقص چوب و برخی رقصهای حماسی بیشتر همراه با چکامه یا چامه یا چهاربیتی های عرفانی که با سوز خاص و همراه سازهایی چون دوتار نواخته می شود ، نمادینه هایی از مفاهیم نیاز و طلب ، عشق و آرزو ، حرمان و جدایی و عبادت و پرستش عرفانی را به نمایش می گذارد و گاهی بسیار به سماع دراویش نزدیک می گردد . از مهمترین این رقصها می توان به پرستش یا عبادت مرغ حق ، نوایی یا ناز لیلی ، پرواز سیمرغ و نار حق اشاره کرد که علاوه بر زیبایی اعجاب انگیز هنر رقصندگان آن ، گنجینه ای گرانبها از چکامه های سروده شده توسط شاعران تاریخی این سرزمینها و حفظ سینه به سینه ی آنها می باشد که معمولا" با سوز و گداز فراوان در سکوت ساز یا در لحظات فرود آهنگ ، خوانده می شود و سپس موسیقی اوج می گیرد و رقصنده که در اصطلاح محلی به او بازیگر می گویند به پرواز در می آید . بسیاری از بازیگران عشایر شرق ایران خصوصا" در خراسان بازی ( رقص ) را نوعی عبادت می دانند و پیش از آغلز آن وضو می گیرند و نماز می خوانند .
علاوه بر رقصهای عرفانی در میان عشایر و ایلات خراسان ، نیز رقصهای شاد و نشاط انگیزی همچون رقص چوب و رقصهای دیگری که با نوای دهل و سرنا یا دوتار همراهی می شود وجود دارد که بیشتر در اعیاد و جشنها و پایکوبیها از آنها استفاده می شود . بخشی از این رقصها به همراه شعر و آهنگ ِ زمینه شان بیان کننده ی حماسه هایی پرشور از سرداران و قهرمانان تاریخی و مردمی این سرزمین است .
 بی شک رقص و ترانه های محلی عشایر بخشی از گوهر گرانبهای فرهنگ و فولکلور این سرزمین است که نشان از مردمی صبور،  سلحشور، سخت کوش ودو ستدار آب و خاک سرزمین مادریشان ایران بزرگ دارد و نشان دهنده ی سابقه ی تاریخی فرهنگی غنی و غرورآفرین در این سرزمین است .کنکاش در هر بخش از هنر اصیل ایرانی به یقین به خوبی نشان از این موضوع دارد که هرگاه فرهنگ اصیل ایرانی که ریشه در تاریخ باستانی آن دارد ،از زیر یوغ اسارت و تهاجم فرهنگهای دیگر خارج شده و فرصت نفس کشیدن یافته ، مفاهیمی سرشار از انسانیت و احترام به انسان و خصوصا" توجه به برابری و حقوق تمامی اقشار جامعه ی بستر و به ویژه احترام و رعایت حقوق زنان به عنوان یکی از کلیدی ترین و مهمترین پایه های جامعه رخ نشان داده است . در یک کلام هر بخش از فرهنگ ایران زمین نشانگر بخش دیگری از عظمت روح انسانهای پدیدآورنده آن است . انسانهایی عاشق که همیشه واژه ی انسانیت را اعتلا بخشیده اند

شناخت بیشتر قشقایی

تحقيقي از : محبوب زوار

« براي شناخت هر جامعه اي ، موقيت زيستي و تأثيرات محيط در روند تكامل حياتي آنان اهميت زيادي دارد ، زيرا دانشمندان جامعه شناس از ديرباز عدم رشد تمدن و پيشرفت انسانها را در بعضي از جوامع عقب مانده تنها به شرايط جغرافيايي و اقليمي آنان وابسته دانسته اند.

گروهي معتقدند كه محيط طبيعي انسان و خصوصيات نژادي شرايط زندگي اجتماعي را تعيين مي كند . ايل قشقايي هم همچون ديگر گروهها از تاثير عوامل طبيعي بر كنار نبوده و از اين قاعده مستثني نيست . محيط طبيعي و تحولات فكري مردم قشقايي به خوبي توانسته به شهر نشيني و تمدن آنها كمك كند ، اما موقعيت شغلي و نوع خاص زندگي به شباني عادتشان داده ، اگر چه عده اي به شهرها مهاجرت كرده اند ، اما اكثريت هنوز به صورت چادرنشيني زندگي مي كنند و در كوچ دائم هستند .

انسان هر چه ابتدائي تر باشد ، بيشتر مي تواند عناصر محيط طبيعي را در خود منعكس سازد . كوهستانهاي سرسبز و دشت هاي وسيع ، گروههايي را به دامداري كشانده و موقعيت شغلي و راه امرار معاش زندگي پرتحرك شباني را برايشان به وجود آورده كه نتيجه اش مردان خشن ، جنگي ، دايره هاي سركوبگرانه و اخلاقيات خاص است .

بر طبق يك اصول كلي ، ابزار كار و وسائل زندگي مستقيماً با مشخصات محيط زيست رابطه دارد ، به طوريكه مردم كوهستان در غار ، و مردم جنگل در پناه درختان و مردم سيار ايل قشقايي در زير سيه چادرهاي سياه و بر حسب منابعي كه در دست دارند زندگي مي كنند و ابزار زندگي را مي سازند .

پيوستن عده اي از مردم ايلات به شهرها و پيشرفت آنان در زمينه هاي مختلف علمي و تغيير خصوصيات اخلاقي آنها نشان مي دهد كه رابطه انسان و محيط طبيعي اش كاملاً منطقي است و چه بسا دو يا چند قبيله و نژاد مختلف در يك نقطه جغرافيايي زندگي مي كنند ولي رفتار اجتماعي آنان متعادل و يكنواخت است.

3

معمولاً طبيعت ، نيروهاي خود را به انسان تقديم مي كند ولي هر جامعه اي موافق فكر و فرهنگ خود از اين نيروها بهره مي گيرد ؛ اينكه چرا اكثريت مردم اين قشقايي از خانه بدوشي دست بر دار نيستند ، امري است كه تا حدودي به فرهنگ فكري و اوضاع اقتصادي زندگي شباني آنان بستگي دارد . در اين مورد طبق تحقيقات و بررسيها حدود 80% مردم ايل نمي دانند وقتي به شهر رفتند از نظر مادي و امرار معاش ، چه كاري بايد انجام دهند ، زيرا خود مي دانند در حرفه ها و مشاغل شهري و تكنيك و فنون جديد مهارت ندارند و 20 % بقيه آنقدر دچار فقر فرهنگي هستند كه فكر مي كنند هدف خلقت آنان فقط حركت و كوچ و رنج و زحمت و اين نوع زندگي بوده است .

ظاهراً مردم شهر نشين فكر مي كنند عشاير سيار در يك محيط طبيعي باز و آزاد و پر از نعمات زندگي مي نمايند ، اما واقعيت چيز ديگري است . فقط عده قليلي از نظر غذا و بهداشت ممكن است مشكلي نداشته باشند ، بقيه بر طبق اصل جبر طبيعت و سرنوشت تاريخي آن كوچ دائم را با تمام مشكلات و كمبودهاي آن برگزيده اند.

كوهپايه هاي جنوبي زاگرس و جلگه هاي همجوار آن تا دشت هاي شمالي فارس و دامنه هاي زرد كوه در مسيري كه حدود 600 كيلومتر مسافت دارد ، ساليانه دوبار توسط اين كاروان بزرگ يعني چادرنشينان قشقائي پيموده مي شود و گاه بنابر موقعيت جوي اين فاصله تا دوبرابر افزايش مي يابد . ذكر چگونگي كوچ و مناظر طبيعي اين مسافت طولاني ، جالب توجه است ، زيرا اين مناظر و چشم اندازهاي كوهستاني و دره هاي صعب العبور ، در طرز زندگي و اخلاق مردم و اوضاع اقتصادي ايل اثرات فراواني داشته و دارد .

ايل قشقائي كه قوم ابتدائي و عقب مانده اي است ، در سرزمين هاي خشك جنوب به اقتضاي فرهنگ ساده خود و مطابق با خصوصيات محيطي خويش زندگي مي كند ، طي صدها سال تغيير قابلي نكرده و هنوز هم براي تامين خوراك دام تمامي سال در كوچ است و از چهارپايان براي حمل و نقل استفاده مي كند ، چادرهاي ساده قديمي هنوز خانه و آشيانه
مردم ايل است و قوانين خاصي كه براي خود داشته اند هنوز جاري است .

وقتي تاريخ تكامل اجتماعي آنان را بررسي كنيم ، مي بينيم كه بايستي حداقل نوع دامداري سيار آنها تغيير كرده باشد ، زيرا آنان ، بخوبي قادر بودند زمين هاي مسير خود را در اختيار بگيرند و يا با قيمت مناسب خريداري نمايند . اما جز معدودي انگشت شمار ، بقيه حتي از مراتع طبيعي هم محرومند .

محروميت از فرهنگ اجتماعي و پيشرفت هاي اقتصادي موجب عقب ماندگي فكري و ذهني مي گردد ، چادر نشنينان قشقايي كه دچار ركود فكري هستند ، متجدد نيستند ولي بينش والا و روشنگري دارند ، كه تا حدي تحت تاثير احساسات است و انديشه احساسي بر تفكر عقلاني و منطقي ميچربد .

همانطوري كه انسان متمدن و متجدد تفاوت دارند ، هر جامعه دور از فرهنگ مادي را نمي توان بي تمدن خطاب كرد . هر جامعه متمدني ، ماشين ، برق ، اسلحه ، دارو ، دكتر و .... دارد ، ولي هر جامعه اي كه اينها را دارد متمدن نيست ، زيرا با تغيير وسايل زندگي و تجملات ، بينش ها عوض نمي شوند ، فقط ذوق انسان تغيير مي كند و به قول معلم شهيد دكتر علي شريعتي « متجدد بودن ، تغيير ظاهري وسايل زندگي است ، ولي متمدن بودن تغيير تفكر انسان است . »

قشقايي ها هيچگاه بدنبال تجدد نبوده اند ، زيرا اخلاق و روند زندگي آنها با اينگونه مسائل كاملاً مغايرت داشته است . »

قشقائيها از كجا به فارس آمده اند؟

« تاريخچه ايل قشقايي مبهم است و بدرستي معلوم نيست از چه زماني و از كجا و بر اثر چه عواملي به فارس كوچانده شده اند و نظريه هاي مختلفي در اين مورد وجود دارد.

ميرزا حسن فسائي در فارسنامه ناصري مي نويسد : « قشقائيها گروهي فراري و از گريختگان هستند كه واژه قاچ قايي ريشه كلمه قشقايي است . »

بارتولد محقق روسي قشقايي ها را صاحبان اسب يا گوسفند پيشاني سفيد (قشقا) مي داند .

برخي محققين هم كاشغر را مركز اوليه قشقاييها مي دانند و كاشغري يا قشقري به قشقايي تبديل شده .

گرهارد دوفر قشقاييها را همزمان با اتابكان سلغري مي داند .

ابرلينگ قشقاييها را يكي از طوايفي مي داند كه در پي هجوم غزنويان و سلجوقيان به خاورميانه آمده اند.

آنچه مسلم است مهاجرت قشقاييها از نواحي شمال يكباره انجام نشده و تيره هاي مختلف ترك زبان به تدريج و كم كم در فارس جايگزين شده اند .

قشقايي در حدود قرن دوازدهم ، تحت لواي جاني آقا قشقايي به صورت يك ايل واحد در بسياري نوشته ها و با اسناد معتبر ديده شده است . نظام ايلي در ميان قشقاييها در اواخر صفويه به وجود آمد . اولين گروه قشقايي در فارس ، فارسيدانها بوده اند كه ابوالقاسم بيگ بر عليه شاه عباس اول ، با يعقوب خان ذوالقدر همراه مي شوند اما اين قيام در هم شكسته و ابوالقاسم بيگ محكوم به مرگ مي شود .

قشقايي ها اصلاً ترك زبان هستند اما تعدادي از لرها و لك ها نيز با آنان آميخته شده اند كه از آن جمله است :

تيره هاي كروني ، بيگدلي ، گشتاسي در كشكولي بزرگ . تيره هاي فيلوند ، لر ، لك در كشكولي كوچك .

جامه بزرگي و فيلي در ايل عمله . تيره لك و وندا در ايل دره شوري .

ابيوردي «بلوردي » در طوايف كشكولي ، عمله و دره شوري . اينانلو در برخي طوايف . نفر در كشكولي كوچك و عمله . شاهي لو در طايفه عمله از افشار . قتلو از ايل افشار كرمان . عرب چرپانلو كه با شش بلوكي ادغام شده از اعراب . بيات از كردها . بولي و ددكه اي از آق قويونلوها. خلج كه از تركان غز هستند و در قرن چهاردهم پس از سلسله غزنويان پراكنده شده و قسمتي از آنها در خلجستان ساوه ماندگان شدند و گروهي در ايل قشقايي تحليل رفته قسمتي هم در منطقه قونقري و بوانات ماندند.

قشقائيها از لحاظ طبقات به :

× ايلخانان و بستگان آنها . كلانتران ، كدخدايان ، ريش سفيدان ، رؤساي بنكوها و تيره ها . – افراد عادي – رعاياي طوايف و تيره ها . – كارگران ، كولي ها ، غربت ها و چنگي ها تقسيم مي شوند .

قشقائي ها مردماني هنرمند و هنر شناس بوده و كارهاي هنري آنها سالهاست كه شهرت جهاني كسب كرده و به جرأت مي توان گفت قالي و گليم قشقايي رقيب و نظير ندارد.

لباس قشقائي نمونه اي از هنر ماندگار اين ايل است كه در نمايشگاه لباس كانادا مقام اول را به دست آورده است . محبوبيت اين لباس تا آنجاست كه پرچمداران سمينارها و اردوها به
جهت زيبايي و پوشش ، از اين لباس استفاده مي كنند .

دستبافتهاي قشقايي چندين بار در نمايشگاههاي جهاني رقباي خود را از ميدان خارج كرده است .

مسكن ساده ايلي كه مناسب زندگي كوچ نشيني است ، با دست تواناي زنان ايل ، با زيباترين و مقاوم ترين شكل از مواد اوليه دامي بافته مي شود .

هنر سواركاري و تيراندازي اين مردم سخت كوش در طول تاريخ زبانزد بوده است .

به طور كلي آثار زيبايي را مي توان به وسيله دو حس بينايي و شنوايي درك كرد كه اين آثار ( هنرها ) را به سه دسته تقسيم مي كنند :

1- هنرهاي تجسمي (بصري ) :

كه رنگها و شكلها را مي نمايد . مانند نقاشي ، خطاطي ، معماري كه قشقائيها به علت داشتن مساكن سيار نيازي به معماري و يا آشنايي با آن نداشته اند اما در هنر خطاطي و نقاشي گروهي كه موقعيت آنها از نظر اقتصادي و اجتماعي ايجاب مي كرد مهارت پيدا كردند .

2- هنرهاي سمعي :

كه اين هنرها به وسيله الحان و كلمات جلوه گر مي شوند و جنبه هاي تخيلي و ارزنده اي دارند . مانند موسيقي و شعر و سخنوري . مردم ايل با موسيقي بزرگ شده اند و موسيقي اصيل زبان دوم آنهاست . محيط باز و آرام طبيعت و نواهاي روح پرواز صداي چهچه پرندگان خوش الحان گرفته تا ني لبك چوپانان خلق و خوي شان را اينچنين پرورش داده است .

3- هنرهاي سمعي و بصري :

در اين هنرها زيبايي از يك طرف بوسيله الحان و كلمات و از طرف ديگر با رنگها و شكلها واقعيتهاي طبيعي نشان داده مي شوند كه اين هنرها از دو نوع ديگر قويتر و ارجح تر است . مانند رقص ، موزيك ، تئاتر ، سينما. »

تزئينات و زيورآلات ايل قشقايي

«در جامع كوچك ايل برخي هنرها ، از گذشته دور راه تحول و تكامل خود را پيموده و امروز نامي آشنا بر زبانهاست . اما در مواردي هم ممكن است بعضي از كارهاي دستي كوچك تحولي نداشته و يا به علت ورود مردم به جامعه متمدن امروزي و زندگي شهرنشيني دچار ركود شده باشد . از آن جمله است هنرهاي تزئيني ايلات . زيرا اين ساخته ها در زندگي ماشيني كمتر مورد استفاده است و با پيدايش ماشين تزئينات دستي كاربرد كمتري دارند و اغلب به علت دشواري در ساختن و پرداختن و وقت گير بودن آنها گران تمام مي شوند و چون گران هستندطرفداران كمتري دارند. از آنجا كه ماشين ها هميشه صنايع انبوه توليد مي كنند،.

اين ساخته ها مقرون به صرفه نيستند و مشتري زياد نخواهند داشت . در دنياي ماشيني امروز بالا رفتن تورم موجب شده كه به تزئينات سنتي كمتر توجه شود مگر در موارد استثنائي . هنرهاي تزئيني مردم ايل در حال حاضر به سبب گرفتاريهاي زندگي و مشكلات اقتصادي تقريباً به حالت ركود باقيمانده است .

دستكارهاي تزئيني مردم ايل قشقايي را مي توان چنين خلاصه كرد:

تزئينات مخصوص زنان

كه شامل : گردنبند مهلو ، گردنبند ميخك ، گردنبند مهره اي ، عنبردان ، قاب قرآن ، النگو و دستبند مهره اي ، گيسوبند ، بازوبند و آفتاب گردان .

تزئينات خردسالان

كه شامل : دعابند ، گل نمك ، مهره مار ، ناخن پلنگ ، صدف و طلسم .

تزئينات لباس زنان

كه شامل : لباس مخصوص بي بي ها ( دن) ، پولك دوزي ، منجوق دوزي ، حاشيه دوزي ، شرابه دوزي ، پليسه دوزي .

تزئينات مخصوص زنان

اين تزئينات شامل انواع گردنبندها ، دستبندها و ديگر لوازمي است كه براي زيبايي به كار مي برند :

گردنبند مهلو

مَهلو دانه بسيار معطر درختچه اي است در نواحي معتدل و سردسيري با رنگ سفيد يا شيري و كوچتر از دانه لوبيا كه حتي مرور زمان از بوي خوش آن نمي كاهد . زنان ايلات اين دانه ها را جمع آوري يا خريداري مي كنند و سپس آنها را سوراخ كرده، پس از خشك شدن گردنبند هاي جالب و زيبا درست مي كنند . جنبه هنري آن بيشتر به خاطر نوع رنگ آميزي آنها و رديف كردن دانه ها و تداخل رنگهاي آنهاست . براي ساخت گردنبند مهلو دانه ها را با دستجات بيست تايي از هر رنگ در 5 رشته ناهمگون كنار هم مي چينند و سپس همه نخها را از يك مهره عبور مي دهند. در سري بيست تايي بعدي جاي رنگها عوض مي شوند و معمولا نوع مهره ها را هم تغيير مي دهند . در وسط گردنبند هم پلاك يا سكه اي مي آويزند.

گردنبند ميخك

ميخك ، دانه خوشبوي درختچه اي است كه مانند مهلو بوي جذاب و جاوداني دارند . زنان هنرمند ايل اين دانه ها را به مدت چند ساعت در حنا مي خيسانند تا رنگ حنايي جالبي به خود بگيرد و بلافاصله آنها را سوراخ كرده نخهاي باريك و محكمي از آنها عبور داده ، مدتي
آويزان مي كنند تا خشك شود . سپس اين رشته ها را با شكل و طرح دلخواه به دستجات مساوي تقسيم و فواصل آن را با مهره هاي عقيق و يا سكه هاي طلا يا نقره تزئين مي كنند . گردنبندهاي مهلو و ميخك جزء جهيزيه دختر خانمهاست . خاطرات شيرين دوران ازدواج همراه با عطر ميخك جاودانه و ماندگار است . اين گردنبند ها داراي بوي خوش بوده . رنگ وطرح جالب دارند ، تهيه آنها ارزان تمام مي شود و در دسترس عموم قرار دارد . استفاده كننده از آنها نياز به مواد معطره مثل عطر و ادكلن و اسپري ندارند .

عنبردان

همانطور كه از اسمش پيداست ، جعبه كوچك و ظريفي است ، براي نگهداري مواد معطره و اسانس هاي خوشبو . زنان ايلي به دليل كار و فعاليت مستمر و عدم دسترسي به حمام ، براي اينكه بوي ناخوشايند عرق بدن موجب نارضاتي نشود ، لازم است موادي خوشبو و معطر همراه داشته باشند و چون استفاده از عطر و اسپري در ايل مرسوم نيست ، ماده اي طبيعي را جايگزين عطريات مصنوعي مي كنند . براي اينكار مقدار « علفه » كه گياهي خوشبوست و از كشور هندوستان وارد مي شود ، از عطاريها خريداري كرده ، در عنبردان جاي مي دهند و آنرا به گردن مي آويزند .

عنبردان جعبه اي است به ابعاد 2 تا 3 سانتي متر كه از آلياژ هاي مختلف طلا ، نقره و برنز ساخته مي شود ، در يك طرف آن حلقه اي است كه نخ از آن عبور مي كند . اين جعبه كوچك و ظريف كه روي آن را به طرز جالبي قلم زني يا تزئين كرده اند ميان گردنبندها و همراه با مهره هاي عقيق و ياقوت به گردن مي آويزند . ثروتمندان ايل اغلب از عنبردان طلا يا طلاي جواهرنشان استفاده مي كنند.

قاب قرآن

كلام خدا در هر حال مشكل گشاي مردم مسلمان است و اين اعتقاد در ميان مردم ايل به نحو ريشه دارتري ديده مي شود . زنان قشقايي از مادرانشان آموخته اند چگونه از چشم زخمها، حسادتها ، نفرين ها و بيماريها در امان باشند و در مشكلات و سختيهاي زندگي به كجا پناه ببرند. آنها تكيه گاهي جز آيات آسماني ندارند و به همين منظور هميشه برگ كوچك يا آيه اي از كلام ا... را در قاب قرآن جاي داده و به همراه دارند .

قاب قرآن مانند عنبردان جعبه مستطيل شكلي است به ابعاد 2 الي 3 سانتيمتر از طلا يا نقره كه گاهي با ميناكاري يا قلمزني و گاه برجسته نويسي و كنده كاري جلوه و جلاي خاص به آن بخشيده اند. قاب قرآن را همراه با ديگر جواهرات ، همراه با گردنبند هاي مهره اي به گردن مي آويزند . تعدادي از سنگهاي قيمتي ، قاب قرآن ، عنبردان و سينه ريزهاي مهلو و ميخك ، مجموعه جواهرات يك خانم ايلي است كه به سليقه خود آنها را رديف كرده و به عنوان تزئينات به كار مي برد .

گردنبند هاي مهره اي

فعاليت و كار دائمي زنان عشاير ، اين اجازه را نمي دهد كه از زيورآلات ظريف و گران قيمت استفاده كنند . يك زن ايلي كه كار نان پختن ، تهيه لبنيات ، بار كردن لوازم زندگي و پياده كردن آنها ، بچه داري ، فرش بافي و گاهي هيزم شكني را به عهده دارند ، درگير و دار اين تحركهاي مداوم ، هر نوع زيورآلات كه به همراه داشته باشد يا گم مي شود و يا صدمه مي بيند . به همين جهت تزئينات گردن و دست آنها بايستي مقاوم و با دوام باشد . اگر چه زنان
خوانين و ثروتمندان ايل ، جواهرات گرانقيمت دارند اما كار و فعاليتـشــان كمتـــر است و
مي توانند در بعضي از مواقع آنها را به كار برند .

زنان قشقايي از انواع مهره هاي كريستالي ، پلاستيكي ، عقيق ، ياقوت ، دلربا ، چوبهاي خراطي شده ، مرجان ، كهربا و فيروزه ، گردنبند و دستبند تهيه مي كنند .

زنان براي تهيه يك گردنبند با ميل و سليقه خود ، رنگ ، درشت و ريزي مهره ها ، نوع جنس ، بلندي و كوتاهي رشته ها را در نظر گرفته با ترتيب خاص رديف مي كنند . در وسط آنها زيباترين يا بزرگترين مهره ها را جاي مي دهند يا اينكه پلاك ، مدال يا طلسم كه صفحه اي نقره اي با نوشته هاي قرآني است ، آويزان مي كنند . اگر تعداد گردنبندها بيش از يكي باشد ، بايستي يكي از آنها كوتاه تر از ديگري باشد كه هنگام كار و فعاليت با يكديگر برخورد نكنند .

النگو و دستبند

زنان كم درآمد و ضعيف ايل كه قادر به خريد زينت آلات گران قيمت نيستند ، با مهره هاي زيبا دستبندهايي تهيه كرده به عنوان زيور استفاده مي كنند . اين نوع دستبندها در اثر فعاليت زياد با وجوديكه صدمه مي بينند اما مقاومت مي كنند. مهره هايي كه براي اين كار در نظر مي گيرند ، عبارتند از :

- صمغ گياهان كه از زمانهاي گذشته تغيير حالت داده به صورت كهربا درآمده .

- نوعي ماده پلاستيكي خشك كه همان كهرباي بدل است و ايلياتي ها زرديان مي گويند.

- شيشه هاي كريستالي و تراش دار

- پلاستيكهاي شفاف و روشن و يا مات

- چوبهاي خراطي شده گرد يا بيضي شكل

- سنگهاي قيمتي عقيق و فيروزه و ياقوت

- سنگهاي رنگين و جلا دار

- دانه هاي زيباي گياهان .

اين مهره ها كه داراي اندازه هاي مختلف و رنگها و اشكال متفاوت هستند ، توسط زنان يا دختران جوان ، مرتب و منظم شده ، به صورت يكنواخت و يا يك در ميان و به دلخواه آنها را رديف كرده ، نخ محكمي از آنها عبور مي دهند و دو سر نخ را گره زده بعنوان دستبند استفاده مي كنند . النگوهاي نقره اي با پهناي 2 تا 3 سانتيمتر با نقشهاي برجسته نيز مرسوم است . نوعي النگوي فلزي نيز به دست مي كنند تا جن زده نشوند . زيرا معتقدند جن از افرادي كه آهن همراه دارند ، دوري مي كند.

گيسوبند

كوتاه كردن موي سر در ميان ايلام مرسوم نيست ، بنابراين مو از سنين كودكي تا آخر عمر به رشد خود ادامه مي دهد . زنان و دختران داراي گيسوان بلند هستند كه گاه تا ساق پا هم مي رسد.

موهاي به هم بافته شده كه به حدود 12 الي 14 گيسو مي رسد ، در زير چارقد پنهان است و چون براي شانه و مرتب كردن موها فرصت ندارند ، سعي مي كنند گيسوان باز نشوند . گيسوبند وسيله اي است تزئيني براي بستن گيسوان و حفاظت آنها كه توسط زنان تهيه مي شوند .

گيسوبند رشته هاي ظريف ابريشمي است كه به سبك جالبي بافته شده و رشته هايي از آن منشعب مي شود كه به هر رشته گمپله ظريفي با رنگهاي مختلف مربوط مي شود . گيسوها ، از ميان گيسوبند عبور كرده بر روي كمر آويزان مي شوند .

بازوبند

مردم ايل براي جلوگيري از چشم زخم و رفع بيماريها و دفع اجنه ، به دعا نويسان پناه برده و براي رفع مشكلات خود از آنها ياري مي طلبند . اين افراد هم با نوشتن دعا ، به قول خودشان بيماران را شفا داده ، فقيران را توانگر كرده ، عاشقان را به وصال معشوق رسانده و ديوانگان را بهبود مي بخشند. با وجوديكه بعضي از آنها حتي از نوشتن نام ائمه هم جائزند و درون كاغذ نقاشيهايي كرده در شمع مي جوشانند تا كسي از كلك آنها سر در نياورد ، مردم ساده ايل هم چون از جهان بيني اطلاع زيادي ندارند و در ميان اين نوشته ها نيروي سحرآميزي مي بينند ، با عشق و علاقه و دادن هدايا ، تعدادي از اين دعاها را مي گيرند و با احترام در جاي مخصوصي به نام بازوبند نگهميدارند .

بازوبند كيسه ايست چرمي يا بافتني يا از پارچه هاي زيبا كه بوسيله نخ هاي ابريشمي يا پشمي ظريف تعدادي گمپل به آن آويخته اند و با مهره هاي زيبايي تزئين كرده اند. بازوبند را به بازوي خود مي بندند و دعاهاي خود را در آن مي گذارند و گاه طلسمي نقره اي كه معتقدند آنها را از شر جن ، چشم شور و زبان بد مصون مي دارد ، به بازوبند اضافه مي كنند.

بازوبندهاي زنان اغلب از پارچه هاي زربفت ، ترمه و يا مخمل كه اطرافش را زري دوزي كرده اند ، مي باشد و بازوبندهاي مردان از چرم ظريف و نازك تهيه مي شود . »

به طور كلي زنان ايل قشقايي نه به خاطر عدم بضاعت مالي و يا ناآشنايي با تزئينات غيرطبيعي ، بلكه به دليل داشتن اخلاق بي آلايش و فطرت ساده و ذاتي خود از هر نوع تظاهر جلوگيري كرده و معمولاً خود را ساده و بي آلايش نشان مي دهند.

« اگر چه زن با زينت آلات و جواهرات رابطه نزديك دارد و شايد هم اين علاقه معلول علتي باشد كه عده اي به نام تظاهر ، تكبر ، خودبزرگ بيني ، زيبايي و ... مي نامند، اما هر چه باشد علاقه است و تا حدي مقبول .

استفاده از جواهرات بنابر زندگي ساده و بي پيرايه و همگام با اقتصاد شباني و به اقتضاي چالاكي ، در تحرك و كوچ نشيني ، در ايل كمتر مرسوم است .

زنان ايل كه دوشادوش مرد و برابر او حتي بيشتر از او در فعاليت هاي روزمره شركت داشته و در گرداندن چرخ اقتصاد ، مهمترين نقش را ايفا مي كنند ، نمي توانند آويزه هايي در گوش و گردن و دست داشته باشند ، زيرا جز مزاحمت چيز ديگري نيست .

آنها حتي موهاي خود را از وسط سر باز كرده و دسته دسته به هم بافته ، به صورت تعدادي گيسو در زير چارقد مخفي مي سازند تا دست و پا گير نباشد .

خريد جواهرات و سنگهاي قيمتي مثل ياقوت و الماس ، براي خانواده هاي كم درآمد مشكل و غيرممكن است ، اما زماني كه در اوايل زندگي زناشويي هستند ، بسته به سن و سال و موقعيت خانوادگي ، از النگوي نقره يا طلا يا گردنبند عقيق و كهربا ، به جاي الماس ، ممكن است استفاده نمايند. »

سرزمین فارس و ایل قشقایی

سرزمین فارس یکی از بخش‌هایی است که محل زندگی عشایر می‌باشد و بیش از دو سوم از سرزمین فارس محل زندگی عشایر و ایلات مختلفی است که در طول سالیان دراز در این منطقه گرد هم جمع شده‌اند. از ایلات مهم مسکون در فارس: ایلات قشقایی، خمسه، ممسنی و بختیاری می‌باشند که در نقاط کوهستانی پراکنده شده‌اند. ایل قشقایی از دست بافته‌های بسیار مشهوری برخوردار می‌باشد که مورد تحسین جهانی واقع شده‌است، قالیچه‌های ایل قشقایی ترکی بافت می‌باشند، نقش آنها تکرار اشکال شکسته و ساده هندسی می‌باشد. اکثر قالیچه‌های ایلات فارس از شفافیت رنگی خاصی برخوردار است، تار و پودهای (۳) گبه‌های قشقایی تماما از پشم می‌باشد و پشم‌های (۴) مورد استفاده گبه‌ها در فارس تهیه می‌شوند. پشم فارس یکی از مرغوب‌ترین پشم‌ها جهت بافت قالی و گبه می‌باشد.

گبه قشقایی: دست‌بافته‌های کوچ نشینان قشقایی باغ‌های بافته‌ای را می‌ماند که در نهایت ظرافت و دقت زبان باز می‌کنند و از طریق نمایش نقش‌ها تاریخ قومی و قدمت فرهنگی و قلمرو ذوق این کوچندگان را بازگو می‌نمایند. هر یک از بافته‌های عشایری دارای نشانه قومی و تاریخی است به همین دلیل بافته‌های بلوچ و ترکمن افشار و قشقایی به آسانی از هم ساخته می‌شوند. طرح‌های گل و گیاه و نقشمایه‌های حیوانی و نقش‌های ره هشت پر که نشانه و جانشین خورشید است، نقش مایه باستانی مرغ و درخت که به شیوه‌ای دلپذیر بافته شده‌است.) (۵) در گذشته بافت گبه عمدتاً به قصد مصرف خانواده و فرش کردن خیمه و خانه بوده‌است نه به عنوان ارمغان و فروختن به دیگران و به هیچ وجه جنبه تجاری و فروش نداشته به همین سمربوط به ستارگان در دست بافته‌های عشایری لر و بختیاری مکرر به چشم می‌خورد. (گبه قشقایی سه ویژگی بارز دارد، شیر رام شده (دست آموز) و قلاده بر گردن که اغلب به سگ شباهت دارد. ستابب خیلی کم بافته می‌شد و چون بافت به منظور استفاده شخصی بوده‌است پس از محدودیتی برخوردار نبود و بافندگان در بافتن نقش‌های مختلف دستشان باز بوده‌است. گبه‌های درشت بافت بر روی قالیچه در وسط چادر برای زیر پا انداختن استفاده می‌شده گاهی به دلیل پود فراوان در نتیجه نرمی گبه و خواب بلند پشم‌ها و پودهای اضافه سبب می‌شد که از گبه به عنوان پتو و روانداز هم استفاده شود این کار البته در خارج از چادر و در مواقع خاصی نظیر سفر انجام می‌گرفت. (... و در روزگار قدیم مورد مصرف بیشتری داشته و حتی جزو اثاث سلطنتی می‌آمده‌است. در فرمانی که شاه طهماسب صفوی راجع به ترتیب پذیرایی از همان پادشاه گورکانی صادر کرده تاکید شده قالی‌های ابریشمی کار خراسان و گبه و نمدهای جامی و سوزنی‌ها بیندازید.)

گبه

گبه

 

 

گَبّه یا قالیچه‌خِرسک گونه‌ای فرش از جنس قالی است که معمولاً در قطع قالیچه توسط عشایر و ایلات لر و قشقایی بافته می‌شود و دارای پرزهای (۱) بلند است. در بافت گبه از تعداد پود بیشتری استفاده می‌شود که این کار در نرمی گبه تأثیر فراوان دارد. تعداد پود برخی از گبه‌ها گاهی از سه تا هشت پود در هر رج و بلندی پرزها گاهی تا یک سانتی متر هم می‌رسد.


گبه در اندازه‌های مختلفی بافته می‌شود که عبارت‌اند از: ۱_ گبه در اندازه قالیچه ۲_ گبه در اندازه قالی ۳_ گبه پتویی ۱_ گبه در اندازه قالیچه: با پرز و خواب بلند و تعداد پود در هر رج به هشت هم می‌رسد. ۲_ گبه در اندازه قالی: هر گاه شمار رشته‌های پود در هر رج از سه تجاوز نکند این دستباف را قالی گبه گویند. ۳_ گبه پتویی: این نوع گبه به دلیل پود فراوان نرمتر و خواب بلند پرز و پودهای اضافه از ظرفیت بیشتری برخوردار است.

وسایل و ابزار مورد نیاز گبه عبارت است از: مهم‌ترین و اصلی‌ترین وسیله که دار می‌باشد. دار گبه در اندازه‌های مختلف که به صورت افقی و در سطح زمین قرار می‌گیرد. اغلب از جنس چوب یا فلز می‌باشد و شامل شانه، چاقو و قیچی می‌باشد. بیشتر بافندگان عشایری بر روی زمین و بر روی دارهای افقی عمل بافتن را بدون نقشه انجام می‌دهند و برای شروع کار معمولاً قالیچه دیگری را که به آن (دستور) می‌گویند به کار می‌برند و در حین بافت انتخاب رنگ‌ها و ترکیب بندی رنگ‌ها را انجام می‌دهند و همین امر سبب می‌شود گبه‌ای متفاوت با نمونه قبلی به وجود آید.

برای تار گبه از نخ پنبه‌ای یا نخ پنبه‌ای مخلوط با موی بز استفاده می‌شود و برای پود آن از پشم گوسفند استفاده می‌شود مرغوب‌ترین پشم جهت بافت انواع قالی و گبه، پشم فارس می‌باشد. تعداد نخ‌های پود به کار رفته در هر رج از گبه که دارای ساختاری درشت است از سه تا هشت و در انواع ریزتر آن تا چهارده پود در تغییر است. گبه در اندازه‌های مختلف بافته می‌شود معمولاً در اندازه‌های ۱۲۰ تا ۱۰۰ عرض و طول ۲۵۰ تا ۲۰۰ سانتی متر بافته می‌شود برای بافت یک گبه در اندازه ۲۰/۲×۵/۱ حدود هشت کیلوگرم پشم و تقریباً سه کیلوگرم موی بز استفاده می‌شود گبه معمولاً درشت بافت است و بلندی پود گبه دست کم یک سانتی متر می‌باشد. البته در انواع سفارشی ممکن است این اندازه تغییر کند.

فهرست مندرجات

دیدار رئیس جمهور با عشایر استان فارس

به گزارش روابط عمومي سازمان امور عشاير ايران، دكتر احمدي نژاد رئيس جمهوري در ديدار با عشاير فارس گفت: نام عشاير برابر است با غيرت و جوانمردي، اين جامعه كمترين زحمت را براي دولت و كشور دارند اما بيشترين نفع اقتصادي و فايده
دكتر احمدي نژاد در اين ديدار به وزير جهاد دستور داد: گروه كارشناسي متشكل از بزرگان عشاير دور هم جمع شوند و با مرور تمام سياستها و برنامه هايي كه سالهاي گذشته در اين بخش اجرا شده، به يك جمع بندي نهايي با نوع نگاه حفظ زندگي عشايري، ارزش ها و روحيه جوانمردي و ايثار در جامعه عشايري برسند.
وي گفت: اگر لازم باشد سازمان امور عشايري ارتقاء يابد، يك مديريت ديگري ايجاد شود و يا هر اقدام ديگري صورت گيرد، به دليل اهميت موضوع آن را انجام مي دهيم.