هدف مقاله حاضر بررسي بيشتر ابعاد موضوع، طرح پرسشهايي چند و ارائه پاسخهاي احتمالي به آن است. اساسا ناصرخان با چه انگيزه و بر اساس كدام تحليل اقدام به محاصره شيراز نمود؟ واكنش دولت كودتا و ايالات متحده آمريكا به اين اقدام چه بود؟ چرا عليرغم شور و حرارت اوليه در نهايت حمله به شيراز منتفي و قشقاييها به طور كلي از درگيري با دولت زاهدي منصرف ميشوند؟
براي ارزيابي بهتر از اين موضوع بايد گفت در هنگامه ملي شدن نفت و در طول دوره كوتاه نخستوزيري مصدق، ناصرخان و برادرانش در صف مليون قرار داشتند. ناصرخان هم در كسوت سناتور مجلس سنا و هم رئيس ايل همواره به دفاع از مصدق و برنامههاي او ميپرداخت. او مورد وثوق مصدق و آيتا... كاشاني بود و در رفع اختلاف ميان آن دو تلاش ميكرد.
محمد حسين خان و خسرو خان (برادران قشقايي)
نمايندگان مجلس 17 نيز در جرگه جبهههاي حامي مصدق بودند. خسروخان در كميسيون 18 نفره نفت در مجلس 16 به رياست مصدق عضويت داشت. در جريان واقعه 30 تير 1331 ناصر خان به همراه خسروخان از جمله امضاكنندگان بيانيه حمايت از مصدق بودند.
خانواده قشقايي همچنين با تيمسار زاهدي نخستوزير كودتا نيز دوستي ديرينه داشتند و در جريان اشغال ايران سياست نزديكي آلمان را پيگيري ميكردند. آنها هيچگاه قلباً با <شاه> موافق نبودند. از كمونيسم بيزار بودند و در ماجراي فرقه دموكرات آذربايجان با راهاندازي <نهضت جنوب> آشكارا با كمونيسم مخالفت كرده بودند.
بالاخره برادران قشقايي از انگليس متنفر و با آمريكا رابطه حسنهاي داشتند.
محاصره شيراز
همانگونه كه از خاطرات روزانه ناصرخان قشقايي برميآيد. قشقاييها در هيچ مرحلهاي به طور قطعي در صدد حمله به شيراز نبودهاند و اين اقدام بيشتر يك قدرت نمايي نظامي بوده است. احتمالا مولفههايي چون محبوبيت گسترده شخص مصدق و جبهه ملي در ميان اقشار مختلف مردم- به ويژه نسل جوان- روحيه بيگانهستيزي همگاني و وجود چندين هزار نفر افراد ايلي مسلح قشقايي آنها را ترغيب كرده است تا با هدف اعاده قدرت به دولت مصدق و قرار دادن شاه و حاميانش در موضع ضعف، دست به اين مانور نظامي بزنند.
قشقاييها تصور ميكردند كه محاصره شيراز و تهديد به حمله و تصرف آنجا مقدمهاي براي قيام تمام مردم در پايتخت و شهرهاي ديگر ميشود. ايلاتي چون خمسه بختياري به آنان خواهند پيوست. مليون كه تا آن زمان بيشترين نيروي اجتماعي يعني مردم را در اختيار داشتند، مقاومت مردمي را سازماندهي و همچون 30 تير حاكميت مجددا به دولتملي منتقلميشود. عدم مشروعيت كودتا در نزد سازمان ملل و ساير نهادهاي حقوقي و بينالمللي و محكوميتآن از سوي افكار عمومي جهاني، قدرتهاي خارجي حامي كودتا را نيز در موضع انفعالي قرار ميدهد اعتقاد به روش و مرام مصدق دليل ديگري بود كه قشقاييها به هر قيمتي از دولتاو حمايت نمايند. به علاوه مصدق داراي نفوذ و پايگاه مردمي بود. فراتر از اين هدف عمده نهضت نخسترهبري او مبارزه با استعمار خارجي و استبداد داخلي بود. بنابراين در جريان نهضت ملي شدن نفت قشقاييها نيز مانند اكثريت مردم ايران با نهضت و رهبري آن همدلي نشان داده بودند. شركت نفت انگليس و ايران از بدو تاسيس به صورت نماد سلطهطلبي، غارت منابع و نقض حقوق ملت ايران درآمده بود. مصدق كه از سياست جهاني شناخت كامل داشت بر اين باور بود تا وقتي كه بيگانگان صاحب امتياز در خاك ايران فعاليت ميكنند هر گونه تلاش براي استقرار دموكراسي، آزادي، حكومت قانون و نيل به پيشرفتهاي اجتماعي و اقتصادي به فرجام نخواهد رسيد. بنابراين حاميان نهضت مصدق را تجسم ايدههاي خود و برجستهترين سخنگوي آزادي و استقلال كشور يافته بودند. بر اين اساس برادران قشقايي سقوط مصدق را به نوعي نابودي خود ميدانستند.
متاسفانه آنها خيلي زود دريافتند كه اوضاع بر اساس تصور آنها پيش نميرود. مردم بهتزده چندان ميلي به مقاومت نشان نميداند شعار <جاويدشاه> چه آسان جانشين شعار <يا مرگ يا مصدق> شده بود. به علت دستگيري رهبران موثرتر جبههملي از سوي دولت كودتا، رهبران درجه دوم از چنان وزن و پيكرهاي برخوردار نبودند كه بتوانند تفاوتهاي احتمالي را سازماندهي كنند. رهبران جبهه حتي آنها را از اتحاد احتمالي با حزب توده برحذر داشته بودند. زيرا حزب بدون صلاحديد مسكو خودسرانه دست به اقدامي نميزد.
قشقاييها فكر ميكردند روحيه بيگانهستيزي مردم اجازه نخواهد داد تا آنها ننگ استيلاي بيگانه بر مقدرات و سرنوشت خود را تحمل كنند ناصرخان يك رهبر بانفوذ ايلي بود كه ورودش به حلقه سياست و مشاهده چهره كريه و پلشت آن هيچگاه باعث نشده بود تا سلامت اخلاقي و شرافت ايلي خود را يكسره وانهد. او نيز در كمال ناباوري ميديد كه نهال نوپاي دولتملي كه از خون شهداي 30 تير سيراب شده بود در يك چشم به هم زدن از سوي دار و دسته شعبان بيمخ و مشتي رجال و فاحشه از بيخ و بن كنده ميشود و همه با سكوت نظارهگر هستند. بنابراين تصور ميكرد به مجرد محاصره شيراز نخبگان و مردم بهتزده با مشاهده حركتي هر چند كوچك به جنبش درخواهند آمد. اما از اين نكته باريك غافل بود كه به حركت درآوردن چنين مردمي محتاج رهبري فرهمند همچون مصدق است كه اكنون در زندان بود.
حتي كودتاچيان كه از محاصره شيراز سخت به هراس افتاده بودند به زودي فهميدند كه قشقاييها سنگيني بار يك جنگ احتمالي را بايد تنهايي به دوش كشند.
واكنش دولت كودتا و آمريكا
شواهد نشان ميدهد كه رژيم كودتا و حاميان آن روي قدرت قشقاييها خيلي حساب ميكردهاند. شاه و زاهدي كه هنوز از موقعيت خود و اوضاع جاري بيمناك بودند در آغاز واكنش محتاطانهاي نشان دادند در پيامي كه از سوي ستاد مشترك ارتش به توسط فرمانده لشكر فارس به ناصرخان ابلاغ ميشود. به وي اطمينان ميدهند كه در امان خواهد بود <برحسب امر جناب نخستوزير به جناب محمد ناصر قشقايي اطلاع بدهيد كه هيچگونه نگراني نداشته باشند. خانواده قشقايي خانواده من است.> البته در تلگرافي كه زاهدي خود به ناصرخان ارسال ميكند به طور ضمني وي را به همكاري ميخواند ...< اطمينان داشته باشيد كه در حكومت اينجانب جز رفاه حال عموم و بالابردن سطح زندگي مردم منظور ديگري نداشته و يقين دارم با سوابقي كه به اخلاق اينجانب داريد با كمال اطمينان در پيشرفت كار دولت و رفاه عموم مجاهدت خواهيد فرمود...>
اما ناصرخان كه در تصميمخود جدي است در تلگراف مورخ 29 مرداد 1332 به زاهدي خاطرنشان ميسازد ...< بدبختانه قسمي شده است كه بايد از هم فاصله بگيريم، موضوع مالي و مادي نيست كه شخص بتواند غمض عين كند، موضوع عقيده است و آن هم چيزي نيست كه بشود تغيير داد... > در ادامه به زاهدي توصيه ميكند كه ...< همكاري با مومن (شاه) و مومنين (انگليسيها) بديمن است.>
ناصرخان كه چشم اميد به قيام مردم دارد در 30 مرداد اعلاميهاي خطاب به ملت ايران صادر ميكند، در بخشهايي از آن ميخوانيم ...< ما تا آخرين قطره خون خود با نوكران اجنبي و دشمنان ايران ميجنگيم و از شما ملت وطنخواه و بيدار در ايران ميخواهيم كه دليرانه با ما در راه استقلال ميهن عزيز همكاري و با <لب خندان شربت شهادت بنوشيم... مرگ شرافتمندانه هزار بار بر زندگي ننگين ترجيح دارد... >
ناصر خان كه خود را در موضع قدرت ميبيند حتي تلگراف سيدحسن تقيزاده رئيس مجلس سنا جهت شركت در جلسه مجلس را بدون پاسخ ميگذارد. اما زاهدي كه كماكان از قدرت دوست قديمي خود بيمناك است مقامهاي كشوري و لشكري را يكي پس از ديگري روانه اردوي خان ميكند. مضمون پيامهاي ارسالي دعوت از وي جهت عزيمت به تهران يا حداقل ارسال تلگراف به شاه يا زاهدي است. البته وعده وعيدهاي وسوسهانگيز وزارت، وكالت و استانداري نيز چاشني برخي از پيامهاست.
پذيرش هر كدام از اين درخواستها وجهه خان و ايل قشقايي را مخدوش و در مقابل زاهدي را به هدف نزديكتر ميسازد. اگر ناصرخان سازش كند مخالفان ديگر حساب كار خود را ميكنند. پاسخ خان نموداري از شجاعت ايلياتي و حس وطندوستي او را به نمايش ميگذارد. او به چيزي كمتر از آزادي مصدق رضايت نميدهد. در ملاقات با علي هيئت استاندار فارس و همچنين فرمانده لشكر فارس 88 شهريور) و درخواست آنها مبني بر ارسال تلگراف ... ميگويد:
...< عرض كردم نخستوزيري كه از سفارت آمريكا بيرون بيايد من به رسمت نميشناسم. هم شاه و هم نخست وزير شما هر دو نوكري آمريكا را قبول كردهاند. چنين اشخاصي داخل آدم نيستند. بعد ميفرماييد بيايم طهران كه را ملاقات كنم؟ مردم چه خواهند گفت؟... البته در خاتمه ميگويد اگر مصدق و ساير رفقا را آزاد كنيد ممكن است از در صلح دربيايم.
در ملاقات تيمسار جهانباني با ناصرخان 211 شهريور) حتي قول آزادي مصدق نيز داده ميشود به شرط آنكه ناصرخان به تهران برود. عزيمت به تهران در واقع تاييد حكومت كودتاست. زاهدي ناچار دست ياري به سوي دوستان آمريكايي خود دراز ميكند. مستر گودوين كارمند سفارت آمريكا در ديدار با ناصرخان 311 شهريور) با يادآوري خطر كمونيسم قشقاييها را به اتحاد با شاه و زاهدي فراميخواند و وعدههاي ديگر... ...<هزاران نوع وعدهداد منجمله گفت وزارت عشاير تشكيل شود و به نظر من هر كس را بخواهم وزير شود يا خودم وزير شوم و ... آخر صريح گفتم غير از مصدق چيزي نميخواهيم .... ما طالبجاه و مقام نيستيم....>
حكومت كه از سياستملايم خود طرفي نميبندد به حربه تهديد و سياست سنتي ايجاد تفرقه در ميان رهبران ايل متوسل ميشود. ؟ علي هيئت اين بار در نامه خود 66 مهر) پس از تعارفات مرسوم مينويسد: ...< اگر شما به شيراز نياييد ناچارم با كمال خجلت و سرشكستگي به تهران مراجعت كنم.>
اعلاميه سرلشكر باتمانقليچ، رئيس ستاد ارتش كه آن روزها در منطقه كامفيروز از هواپيما پخش ميشود، رنگ و بوي تهديد دارد <بنا به اراده سنيه اعليحضرت شاهنشاهي... ارتش با افراد غيور عشاير با نظر برادري و احترام رفتار نموده است... خدمتگزاران مورد كمال رحمت شاهانه ميباشند. البته اگر خداي نخواسته اشخاص ناراحت و حادثهجويي در بين شما پيدا شوند و عمل ناشايست انجام دهند> با سختترين و بدترين وضعي سركوب خواهند شد. بهوضوح پيداست كه حكومت در اعمال سياست خشونت و سركوب موافقت دوستان آمريكايي خود را جلب كرده است. حسين مكي در خاطرات خود با اشاره به ملاقات با زاهدي (چند روز بعد از كودتا) از تصميم وي به بمباران قشقاييها پرده برميدارد...> دولت ناچار است با تمام قوا آنها را سركوب سازد. آمريكاييها حاضرند تعدادي هواپيماي بمبافكن مدرن در اختيار دولت بگذارند تا بتوانيم ايل قشقايي را بمباران و نابود كنيم.>
بهتدريج آثار سياست ارعاب و تشويش و ايجاد شكاف در صفوف قشقاييها نمايان ميشود. قشقاييها در جلسه شوراي ايلي
(8 مهر) به جمعبندي واحدي پيرامون جنگ يا صلح با حكومت نميرسند. در آن زمان كه در محافل از اختلاف ميان شاه و زاهدي سخن به ميان ميآيد، قشقاييها پيشنهاد تعجببرانگيز خود را به زاهدي عرضه ميكنند. ...< ما حاضريم با تو همكاري كنيم و هر مقامي بخواهي برايت فراهم ميكنيم، به شرطي كه تو هم از تهران شروع كني تا كار نسل پهلوي را يكسره كنيم. تا كي بايد نوكري كني مثل مرد قيام كن...>
اين پيشنهاد احتمالا از سر نوميدي است، وگرنه شخصيت باتجربهاي مثل ناصرخان حتما ميدانست كه نخست وزيري زاهدي حاصل توافق آمريكا و انگليس است. اين نوميدي با خبر عزيمت الياس خان كشكولي و زيادخان درهشوري از رهبران برجسته ايل به تهران و بيعت با زاهدي حتي تقويت هم ميشود. اين اقدام باعث شكاف در اتحاد يكپارچه ايلي و مغاير قول و قرارهاي قبلي بود و لاجرم تاثيرات منفي در روحيه افراد به جا ميگذاشت. آنها قبلا هم اشتياق خود براي صلح با حكومت را پنهان نكرده بودند.
اگرچه ترديد و دودلي در حمله به شيراز از قبل هم وجود داشت، اما مجموعه اتفاقات حادثشده اين شك و ترديد را بيشتر هم ميكند. در خاطرات ناصرخان (13 مهرماه) ميخوانيم <يك عده از شهر پيغام ميدهند كه شما حمله كنيد... در اين عقيده همه متحد هستند، آيا راست است يا دروغ؟ آيا اگر زديم، بعد چه ميشود؛ آيا شيراز را تصرف كرديم، بعد چه كنيم؛ آيا ميشود همه مملكت را گرفت؟ با اين پشتيباني كه آمريكا از دولت زاهدي مينمايد، تكليف چه هست؟ چون با اين عمل طبعا به سوي كمونيسم ميرويم. با اين حرف تقريبا همه روساي قشقايي مخالف ميباشند.>
تقريبا 30 سال بعد ناصرخان در مصاحبه با لاجوردي با جزئيات بيشتري ميگويد:
...< به فرض اينكه ما شيراز، اصفهان و تهران را بگيريم، چون ايلياتي هستيم و به فوت و فن حكومت چندان آشنايي نداريم. اين تودهايها از قدرت ما استفاده كرده و به حكومت ميرسند و همه كارها را به دست ميگيرند و در ظرف مدت كوتاهي ما را هم از بين ميبرند... اين ننگ است، نبايد زير بار برويم و اگر حمله نكنيم و آرام باشيم، پسر رضاشاه سلطنت را ميبرد و مال و هستي ما را نابود ميكند. بنابراين اگر همه زندگي ما برود و نابود شويم، بهتر است كه بگويند مملكت را به روسها فروختند.>
با توجه به آنچه كه گفته شد سلسله عواملي چون عدم تعميم قطعي و جدي خود ناصرخان، عدم همراهي رهبران جبهه ملي، احتمال سوءاستفاده حزب توده، جدايي تعدادي از كلانتران ايل، آسيبرسيدن به جان و مال مردم عادي و مهمتر از همه حمايت آمريكا از حكومت كودتا باعث شد تا مساله جنگ و درگيري با دولت منتفي شود.
در خاطرات ناصرخان (13 آبان 1332) نيز آمده است: ...< ما هم روي اصل اينكه جنگ نشود، برادركشي نشود... املاك مردم و رعاياي بيچاره غارت نشود، از جنگ خودداري ورزيديم... تصميم گرفتم آقاي محمدحسين خان قشقايي را بفرستم شيراز با سرلشكر گرزن فرمانده نيروهاي جنوب مذاكره كنند و صريحا اعلام كند كه ما جنگ نداريم...>
در اينجا بيمناسبت نخواهد بود كه به موضع آمريكاييها درخصوص مقاومت قشقاييها بهطور مختصر اشاره شود. واقعيت اين است كه آمريكاييها قبل از كودتا احتمال مخالفت قشقاييها را ميدادهاند. بنابراين رئيس پايگاه سيا و دو آمريكايي ديگر در ملاقات با برادران قشقايي (محمدحسين و خسروقشقايي) آنها را از تصميم آمريكا مبني بر نخست وزيري زاهدي و عزل مصدق باخبر ميسازند. آمريكاييها با وعده وعيدهاي فراوان پيشنهاد ميكنند كه زاهدي در مقر ايل به قشقاييها تحويل شود تا نخست وزيري وي از سوي آنها اعلام گردد. برادران قشقايي نهايتا شرط همكاري با كودتا را بركناري شاه و بر سر كارآمدن زاهدي عنوان ميكنند، اما به آنها گوشزد ميشود كه تصميم مشترك لندن و واشنگتن است كه زاهدي با شاه همكاري كند.
نقشه سركوب قشقاييها در صورت عدم حصول توافق با حكومت كودتا احتمالا از همان زمان مطرح ميشود. گاز يوروسكي، استاد دانشگاه لوئيزياناي آمريكا در كتاب <سياست خارجي آمريكا و شاه> مدعي است كه ملاقات رئيس پايگاه سيا با خانهاي قشقايي و تهديد آنها باعث شكستن محاصره شيراز ميشود. در خاطرات محمدحسينخان قشقايي نيز موضوع ملاقات و تهديد به حمله با بمبافكنهاي آمريكايي تاييد ميشود. البته همان طور كه قبلا نيز ذكر شد، ناصرخان در تاريخ 31 شهريور 1332 پيرامون ديدار با مستر گودوين سخني از تهديد به ميان نميآورد.
نكته جالب اينجاست كه كيانوري، رهبر حزب توده در خاطرات خود، رابطه قشقاييها با آمريكاييها و جبهه ملي را علت انصراف از حمله به شيراز ذكر ميكند. احتمالا كيانوري آگاهانه فراموش كرده است كه بعد از كودتاي 28 مرداد حزب متبوع او اصرار داشت كه با همين طرفداران آمريكا عليه حكومت دست نشانده آمريكا ائتلاف كند كه قشقاييها و جبهه ملي به آنها اعتماد نكردند. البته برخي از رهبران بعدي حزب توده كه اكنون در قيد حيات هستند، اظهارات آقاي كيانوري را با دليل و برهان مردود دانستهاند.
آنچه مسلم است <برادران قشقايي> در آن برهه تاريخي از جمله خدمتگزاران راستين ميهن خويش بودهاند و برخلاف برخي افراد بوقلمونصفت محكم و استوار تا آخر بر سر پيمان خود ايستادند و برگ زرين ديگري بر افتخارات ايل قشقايي افزودند. آنها قدرت، ثروت و شهرت را به خاطر <دوست> از كف دادند تا دوست و دشمن زبان به تحسينشان بگشايند!
* عضو هيات علمي دانشگاه