زبان پدیده ای منحصر به فرد است که روند تکامل انسان در جامعه توسط آن به نسلهای بعد منتقل می شود. اگر زبان از جامعه انسانی گرفته شود، چرخه اجتماعی از حرکت می ایستد.
زبان مادری در واقع بنیانی است که اغلب انسانها از لحظهای که اولین نفسها را میکشند، شخصیت خود را بر مبنای آن پایهریزی میکنند. این زبان چیزی است که در تمام طول حیات با انسان همراه است و زبان مادری، مکتبی است برای احترام به خود، تاریخ و فرهنگ. هیچ زبانی فاقد تاریخ نیست. پیوند بین زبان مادری و چند زبانی بعنوان شعار روز جهانی زبان مادری در سال 2007 انتخاب شده است. با وجود اقدامات بهینهای که در بعضی از نقاط دنیا صورت گرفته، امروز چند زبانگی بیش ازآنکه یک واقعیت باشد یک ایدهآل است. برنامه روز جهانی زبان مادری یونسکو (سازمان تربیتی علمی و فرهنگی ملل متحد) به تدوین راهبردهای زبانی ملی ومنطقهای با هدف ساختن محیطی سازگار برای تمام زبانهای دنیا می باشد. این سازمان سیستم آموزشی چند زبانه ( استفاده از زبان مادری در امر آموزش) را رمز پایداری زبانهای مادری دانسته و استفاده از این سیستم را به کلیه کشورهای چند زبانه توصیه میکند.
جامعه انسانی از هم گسسته، فرهنگ و تمدن بشری هم نابود می شود. از زبان به عنوان کلید شبکه های ارتباطی و گاهی نیز سرمایه فرهنگی یاد می شود که افراد با تسلط بر آن می توانند علاوه بر برقراری روابط اجتماعی، نوعی هویت ویژه کسب کنند. پس هویت فرد چه در سطح قومی و در سطح ملی تا حدود زیادی بستگی به زبانی دارد که او فرا میگیرد. وقتی که از حفظ، تقویت و توسعه فرهنگ یک جامعه سخن به میان می آید، زبان نیز به عنوان یک عامل اساسی مطرح می شود، چرا که زبان در حکم رشته ای است که فرهنگ گذشته و حال را به هم پیوند می دهد. در 3 قرن اخیر روند نابودی زبانها به نحو فزاینده و دهشتناکی رو به رشد بوده است، به نحوی که نوع بشر در هر ماه 2 زبان را از دست می دهد. این روند بیشتر در مناطقی چون آمریکا و استرالیا ملموس است. در حدود 3000 زبان به طور جدی در معرض نابودی قرار دارند و بر اساس یافته های جدید دانشمندان، بیشترین زبانها دارای کمترین متکلمان هستند؛ به نحوی که تعداد متکلمین برخی زبانها کمتر از 10000 نفر و در مواردی کمتر از 1000 نفر است. بر اساس هشدار جدی زبانشناسان مبنی بر احتمال نابودی 40 درصد زبانها در این قرن، سازمان ملل و یونسکو اقدام به تدوین طرحی برای حفظ زبانهای موجود کرده اند که از موارد آن می توان به نامگذاری روز 21 فوریه به نام روز جهانی زبان مادری اشاره کرد.
تاریخچه
بنگلادش اولین کشوری بود که در نوامبر سال 99 پیشنهاد رسمی خود را مبنی بر نامگذاری روز 21 فوریه (3 اسفند) به نام روز جهانی زبان مادری به سازمان یونسکو ارائه کرد. طرح ارائه شده از سوی دولت بنگلادش و انجمن جهانی طرفداران زبان مادری در سیامین نشست عمومی سازمان یونسکو به تصویب نمایندگان کشورهای عضو رسید. با تعیین این روز به عنوان روز جهانی زبان مادری، طرحی توسط یونسکو تهیه و به کشورهای عضو ابلاغ شد که در آن برنامه های متنوعی برای مردم جهان تدارک دیده شده بود. کشورهای جهان از آن پس در 21 فوریه این روز را جشن می گیرند که از جمله کشورهای پیشرو در پاسداشت روز جهانی زبان مادری می توان به آمریکا، انگلیس، کانادا، جمهوری چک، هندوستان، بنگلادش و … اشاره کرد.
سازمان ملل
در پنجاه و پنجمین نشست عمومی سازمان ملل، که ریاست آنرا یان کاوان (Jan Kavan) وزیر اسبق امور خارجه جمهوری چک بر عهده داشت، وی اعلام کرد که روز جهانی زبان مادری باعث ایجاد احترام متقابل فرهنگها و زبانهای مختلف شده و سبب غنی تر شدن فرهنگها می گردد. همچنین با اشاره به سیر تاریخی نامگذاری روز جهانی زبان مادری ازسوی یونسکو و روند صعودی نابودی زبانها افزود: «سازمان ملل و یونسکو در جستجوی راهی برای حفظ زبانها به عنوان میراث مشترک بشری هستند و سیستم آموزشی چندزبانه را به کشورها توصیه می کنند.» وی با اشاره به وجود خلاقیت بسیار در خصوصیات زبان، وجود نزدیک به 6700 گونه زبانی و لزوم حفظ زبان به عنوان عنصر ارزنده میراث فرهنگی و هویت اجتماعی، توجه به سابقه تاریخی روز جهانی زبان مادری و مبارزات تاریخی مردم بنگلادش و نیز فعالیتهای ارزنده سازمان طرفداران جهانی زبان مادری (Mother Language Lovers of the World) را لازم و ضروری دانست. کاوان افزود:« زبان مادری به عنوان ابزار ارتباطی نقشی بسیار مهم در تکوین شخصیت افراد دارد و روز جهانی زبان مادری، اعلامیه جهانی تنوع فرهنگی و محافظت از بینش سنتی مردم بوده و جلوگیری از نزاعهای غیر منطقی بر سر کالاها و خدمات فرهنگی، از اهداف آن به شمار می روند. از کشورهای عضو که سیستم آموزشی چند زبانه را به کار گرفته اند، سوئیس، نروژ، هلند و هند نمونه های موفقی به هستند که با استفاده از این سیستم، به اهداف یونسکو جامه عمل پوشانیده و مردم را به فراگیری چند زبان ترغیب نموده اند.
اینترنت نیز ابزار بسیار قدرتمندی برای دستیابی موفق به اطلاعات فرهنگی به شمار می رود. تاکنون تنها از کتابخانه ها و موزه ها برای تبادلات فرهنگی استفاده می شد، ولی امروزه کشورهای عضو قادرند تا با کمک ابزارهای ترجمه و منابع چندزبانه الکترونیک به عنوان ابداعاتی مفید از تنوع فرهنگی خویش محافظت کنند.
امیدوارم که روز جهانی زبان مادری احترام متقابل ملل دنیا را تقویت کرده و سنتهای فرهنگی را که زبان نمونه بارز آن است، غنی تر گرداند.»
برگرفته از وبلاگ :qashqay.blogfa.com
۲ اسفند روز زبان مادری مبارک
2esfand ana dilining gine mobarakdr
زبان اول (First language) یا زبان مادری به اولین زبانی گفته میشود که کودک تکلم به آن را یاد میگیرد.زبان اول( بعلاوه زبان بومی)، زبان اصلی، زبان مبدا، زبان مادری یا مجموعه اصطلاحات بومی) زبان شخصی است که از زمان تولدآن را آموخته و به بهترین وجه صحبت می کند و اغلب معنایی برای همسانی جامعه شناسی زبان است. در بعضی از کشورها، اصطلاحات زبان بومی یا زبان مادری بیشتر به زبان قومی یک فرد اشاره می کند تا زبان اول او. در مقابل، زبان دوم زبانی است که هر فردی متفاوت با زبان اولش صحبت می کند.
از نظر عصبشناسی زبان اول در مقایسه با زبانهایی که فرد بعداً در بزرگسالی میآموزد(زبان دوم) جایگاهی متفاوت را در قشر مغز اشغال میکند. به طوری که دربسیاری موارد آسیبهای مغزی محدود ممکن است سبب اختلال شدید در یکی از این دو زبان (اول و دوم) شوند در حالی که مهارتهای زبان دیگر هیچ آسیبی نبینند.
در سکتههای ایسمیک مغزی آسیب رایجتر آسیب وارد به ناحیه زبان دوم است و فرد معمولاً ابتدا تواناییهای زبان دوم را از دست میدهد درحالی که هنوز قادر است به زبان اول نیز صحبت کند.
در صورتی که کودک در همان اوایل کودکی بیش از یک زبان را فرا بگیرد ناحیه مغزی مربوط به همه این زبانها با ناحیه زبان اول مشابهاست و نمیتوان ازنظر علمی هیچ یک از آنها را زبان دوم وی دانست.(ویکی پدیا)
از زبان مادری تا زبان بینالمللی
احمدرضا ممدوحی – محمدرضا ترابی
مقدمه
شاید این واقعیت در نگاه اول عجیب و اغراقآمیز بهنظر برسد که بسیاری از انسانهای جهان برای رفع احتیاجات روزمرهی خود مجبورند تا چهار یا پنج زبان را بیاموزند:
زبان مادری یا محلی و قومی، که زبانی است که انسان از بدو تولد و اغلب از طریق پدر و مادر خود آنرا فرا میگیرد.
زبان ملی، که فراگیری آن حداکثر از زمان مدرسه رفتن آغاز میگردد و بدون یادگرفتن آن زندگی در کشور مربوطه بسیار سخت و دشوار – اگر نه ناممکن - است.
زبان مذهبی، که شخص بهخاطر درک هرچه دقیقتر دین و مذهب خود و انجام فرایض آن، باید آن را فرا بگیرد.
زبان منطقهای، که فراگیری آن برای افراد غیربومی ساکن در محلی که زبان مادری آن با زبان مادری شخص و/یا زبان ملی کشور مربوطه متفاوت است راهگشا خواهد بود.
زبان بینالمللی، که باید وسیلهای باشد برای ارتباط برقرار ساختن با تمامی کشورهای دیگر جهان.
از بین این پنج مجموعهی زبانیِ متفاوت، زبانهای مادری و بینالمللی مورد کم توجهی واقع شدهاند.
زبان مادری
اهمیت زبان مادری – یعنی نخستین زبانی که شخص توسط آن با جهان اطراف خود آشنا میشود - بر هیچکسی پوشیده نیست و ارزشگزاری نسبت به آن بهگونهی روزافزونی در حال رشد است. بهعنوان مثال، تخصیص یک روز بهعنوان روز جهانی زبان مادری توسط یونسکو و سازمان ملل متحد، خود گواهی قوی بر این واقعیت است. خوشبختانه تاثیر این گام بینالمللی مثبت در جهت بسط و توسعهی زبانهای مادری دنیا، در کشور ما نیز مشهود بوده است و جنبش پیشبرد زبان مادری در جامعهی چند زبانی ما جریان پیدا کرده است. بهعنوان مثال، سال گذشته در تاریخ سوم اسفند ماه (21 فوریه) یعنی روزی که از سوی یونسکو روز جهانی زبان مادری نامگذاری شده است، برای اولین بار در ایران و در شهر تبریز مراسمی به این مناسبت برگزار شد که در خور توجه است.
البته اهمیت دادن و توسعه بخشیدن به زبان مادری در عمل، مهیا ساختن هرچه بیشتر امکانات گوناگون برای آموزش کلاسیک و کاربرد بیشتر آن به صورت کتبی و شفاهی در برخوردهای اجتماعی و رسانههای عمومی است. بستر قانونی این مهم نیز در قوانین اساسی اکثر کشورهای جهان گنجانده شده است، و از جمله طبق اصل پانزدهم قانون اساسی کشور ما:
” زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.“
بنابر این وظیفهی تمامی افراد جامعه و دولت در بارهی ارتقا بخشیدن هر چه بیشتر به زبانهای مادری – یا چنانکه در اصل فوق آمده، ”زبانهای محلی و قومی“ این است که راه را برای ارتقای آموزش و کاربرد آن باز کنند.
هیچ کس مخالف یادگیری آزاد و اختیاریِِ زبانهای ملل دیگر، همچون فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی یا انگلیسی نیست، اما آنچه که نباید فراموش کرد، اصلِ یادگیریِ زبان مادری و تقدم آن بر آموزشِ هر زبان ملی بیگانه است.
نکتهی بسیار با اهمیتی را که میتوان اضافه نمود، این است که در کشور ما پس از گذشت بیش از 25 سال از تصویبِ قانونِ اساسی متاسفانه این اصل قانون اساسی که مربوط به زبانهای مادری است، به بوتهی فراموشی سپرده شده و هرگز بهاجرا در نیامده است. در حالیکه همه میدانیم آموزش زبان مادری حق اساسی هر انسانی است. همانگونه که تنوع زیستی در موردِ محیط زیست باعث جذابیت و مانا شدن بیشتر آن میگردد، در مورد زبانهای مادری یا محلی و قومی نیز، تنوع زبانی سبب مطلوبیتِ بیشتر فضا و قوام هرچه بیشتر اقوام مختلف موجود در هر کشوری میگردد. از این نظر نیز، کشور ما غنی است: ایران کشوری است چندزبانه که در آن علاوه بر وجود تعداد فراوانی از زبان های گوناگون، حداقل 5 زبان موجود در آن دارای گویشورانی در حد چندین میلیون است. بهعنوان مثال، زبانهای فارسی، ترکی، کردی، عربی و بلوچی هر کدام در گوشهای از این سرزمین پهناور قلمروی ویژهی خود را دارند. یادگیری زبان ملی – که در بند بعدی به آن میپردازیم - وظیفهی هر کسی است، و فراگیری زبان مادری حق ایشان.
زبان ملی
زبان ملی هر کشوری حکم زبان مشترک در بین تمامی شهروندان آن کشور را دارد و در واقع وجه مشترک ارتباطی، فرهنگی و ادبی ایشان بهحساب میآید و یکی از عناصر اصلی در ایجاد و توسعهی هویت ملی است. همانطور که در اصل فوقالذکر آمده است، ” اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد“. بهخاطر همین ضرورتهای عملی است که عموما در مورد بسط و توسعهی زبانهای ملی ظاهرا جای هیچگونه نگرانیای وجود ندارد، زیرا هم دولتها و هم ملتها در پی آموزش و استفادهی هرچه بیشتر از آن هستند و همچنین اگر در کشوری تنها یک زبان در مدارس آن تدریس شود، آن زبان همانا زبان ملی ایشان است. منتها نگرانی موجود در مورد زبانهای ملی – که متاسفانه نگرانی کوچک و کم اهمیتی نیز نیست - تحت تاثیر قرار گرفتن آن توسط نفوذ و سلطهی زبان یا زبانهای ملی دیگر است. اینگونه تاثیرات در زمانهای گذشته و تا قرن اخیر عموما از طریق قدرت نظامی و اشغالگر ملل دیگر انجام میشده و در زمان حاضر بهواسطهی قدرت تبلیغاتی/ رسانهای دولتهایی که تمایل به بسط و سلطهی فرهنگی بر دیگر کشورهای جهان دارند، اعمال میگردد. در حال حاضر آسانترین راه برای این منظور، که متاسفانه تمامیِ سرمایهگذاریها و برنامهریزیهای آن نیز توسط خود این کشورها انجام میپذیرد، آموزش زبان ملی یک کشور قدرتمند از نظر سیاسی، بهعنوان زبان بینالمللی در کشور مربوطه است. این کار علاوه بر هدر دادن سرمایهی ملی و اوقات بسیار زیادی از نیروی گرانبها و عموما جوان کشور، پلی است که از طریق آن فرهنگ بیگانه بهراحتی میتواند وارد مملکت گردد. در این مورد با تفصیل بیشتری در بخش زبان بینالمللی پرداخته خواهد شد، اما نکتهی قابل توجه در این باره در مورد کشور ما این است که اخیرا در خبرها آمده بود که از سال تحصیلی جدید طرح آزمایشی آموزش زبان انگلیسی در برخی از ”دبستانهای کشور“ نیز به اجرا در خواهد آمد!؟
زبان مذهبی
فراگیریِ زبانهای مذهبی که عموما زبان کتب مقدس هستند، برای آشنایی بیشتر شخص با دین و مذهب خود و انجام برخی از فرایض دینی لازم است. آموزش اینگونه زبانها نیز معمولا توسط مدارس و/یا نهادهای مذهبی هر دینی انجام میشود و انگیزههای اعتقادی مردم باعث حفظ و اشاعهی آن میگردد.
زبان منطقهای
زبان منطقهای در واقع یکی از زبانهای مادری یا محلی و قومی است که متعلق به شخصِ مورد نظر نیست، و او تنها بهدلیل سکونت دایم یا موقت در منطقهای دیگر، و بهخاطر ارتباطات بیشتر، نزدیکتر و راحتتر با مردم بومی و فرهنگ ایشان، میتواند آن را فرا بگیرد. فراگیری اینگونه زبانها در بسیاری از موارد حیاتی نیست، چرا که، زبان ملی - که بنا برفرض باید در تمامی مناطق کشور آموزش داده شده باشد – میتواند تا حدودی بهاین منظور بهکار رود.
زبان بینالمللی
زبان بینالمللی باید زبانی غیر ملی و فراملی باشد که توسط آن ارتباطات بینالمللی با تمامیِ کشورهای دیگر جهان میسر و ممکن باشد. بنابر این انتخاب چنین زبانی از حساسیت بسیار زیادی برخوردار است و در واقع نیز تعیین همین زبان در سراسر تاریخ با جنگ و ستیز روبرو بوده است، و بهدفعات دچار تغییر و دیگرگونی شده است. بهعنوان مثال، زمانی زبان لاتین میخواست این نقش را بازی کند و زمانی زبان یونانی؛ زمانی زبان فرانسوی و زمانی (عصر حاضر) زبان انگلیسی. منتها هیچ گاه هیچیک از این زبانها به معنی واقعیِ کلمه، موفق به انجام نقش زبان بینالمللی نشدهاند، زیرا:
1. از آنجا که عموم این زبانها ازطریق سلطهی نظامی و کشورگشایی تحمیل شده بودند، مردم نه تنها علاقهای به فراگیری آنها نداشتند بلکه در این مورد احساس حقارت و تنفر نیز میکردند.
هریک از این زبانها پس از مدتی، بهدلیل سلطهیافتن کشوری جدید، جای خود را به زبان بعدی میداد. بنابر این، هر (چند) نسل در واقع مجبور به فراگیری زبانی متفاوت بود(ند). همانطور که میدانیم، نسلهای پیشین ما مجبور بودند زبانهای بسیار متفاوتی را فرا بگیرند، و نسل پیش از ما فرانسوی را باید میآموخت و ما امروز باید انگلیسی را یاد بگیریم، و اگر اوضاع بخواهد بههمین منوال پیش برود، معلوم نیست کودکان ما فردا چه زبانی را خواهند آموخت؟
2. از آنجا که عموم زبانهای ملی، زبانهایی خودرو یا طبیعی هستند، فراگیری آنها بهعنوان زبان بینالمللی – که معمولا در سنین بالاتر انجام میپذیرد – بسیار دشوار و زمانبر است و حاصل چندانی نیز نصیب فراگیرنده نمیکند. چگونگیِ چهار عنصر اصلی تشکیل دهندهی اصلیِ این زبانها، یادگیریِ آنها را بهگونهای مشقتآمیز سخت و دشوار میسازد:
الف: خواندن یا تلفظ: به سبب آوایی یا فونِتیک نبودن الفبا، امر خواندن و تلفظ صحیح در این زبانها بسیار مشکل است.
ب: نوشتن یا املا: دیکته نیز در این زبانها به دلیل غیرآوایی بودن الفبا بسیار دشوار است.
پ: گرامر یا دستور زبان: به دلیل وجود انبوهی از قواعد دستوری که اکثریت آنها نیز دارای استثناهای فراوان هستند، فراگیری دستور زبان اینگونه زبانها نیز بسیار سخت و مشقتبار است.
ت: واژگان یا مجموعهی لغتها: کلمات این زبانها آنچنان زیاد است که فراگیری حتی بخش کوچکی از آن نیز مستلزم وقت و انرژی بسیار فراوانی است. بهعلاوه چند معنی بودن بسیاری از واژهها و عدم وجود مرزی روشن بین این معانی، فراگیری و تسلط یافتن بر این زبانها را به امری غیرقابل انجام تبدیل میکند.
عوارض منفی آموزشِ زبانی ملی بهعنوان زبان بینالمللی
حتی اگر بتوان – با صرف سرمایه و وقت و انرژی بیش از اندازه – زبان ملیِ کشور خاصی را بهعنوان زبان بینالمللی در کشورهای گوناگون جهان آموزش داد، در واقع دروازهای ایدهآل برای ورود فرهنگ کشور بیگانه به درون این سرزمینها باز کردهایم. مسلما آموزش هر زبانِ ملی به شهروندان کشورهای دیگر، ترویج فرهنگی است که آبشخور آن زبان است. شکلگیری و اصولا دلیل وجودی هر کلمه، اصطلاح یا حتی نحوهی بیان جملات در هر زبانی، از چگونگی فرهنگ و روش زندگی صاحبان اصلی آن زبان سرچشمه میگیرد. بنابر این، آموزش زبان ملی یک کشور بخصوص، به بقیهی کشورها، بهمنزلهی تحمیل مستقیم یا غیرمستقیم فرهنگ صاحبان آن زبان به کشورهای دیگر است.
همانگونه که در بالا اشاره شد: اخیرا در خبرها آمده بود که از سال تحصیلی جدید طرح آزمایشی آموزش زبان انگلیسی در برخی از ”دبستانهای کشور“ نیز به اجرا در خواهد آمد!؟ از اینکه وزارت آموزش و پرورش در کنار آموزش زبانِ رسمیِ فارسی، در صدد آموزش زبانی دیگر برای نونهالان کشور است جای قدردانی و سپاس است اما اینکه این زبان، زبانِ ملی کشورهای بیگانهای چون آمریکا و انگلستان باشد، جای تاسف است چرا که زبان بینالمللی باید بیطرف و فراملی باشد.
آموزشِ (اجباری یا حتی اختیاری) زبان ملی کشورهای دیگر مانند فرانسوی و انگلیسی (و یا هر زبان ملیِ بیگانهی دیگر) برای کودکان ایرانی یا ملل دیگر امر بسیار عجیب و غیر منطقی است چرا که از طرفی در حالیکه میلیونها نفر از کودکانِ امکان آموزش و فراگیریِ کلاسیکِ زبان مادری خود را ندارند و در واقع اغلبِ آنها بیسوادانِ زبانِ مادری خویش هستند، ”مجبور“ به فراگیریِ زبان ملتی دیگر، علاوه بر زبانِ رسمی کشور خود نیز، هستند. و از طرف دیگر این آموزشِ اجباری پیامدهای وخیمِ از خود بیگانگی و بیهویتی فرهنگی را از اوان کودکی در وجود شهروندان آیندهی این کشورها بهوجود میآورد.
پاسخ ایدهآل: زبان بینالمللیِ بیطرف و فراملی
بهخاطر اجتناب از تمامی مسائل و مشکلات ذکر شده - که در پی انتخاب یک زبان ملی بهعنوان زبان بینالمللی بهوجود میآید – مدت مدیدی از کوششهای نوآوران و نوابغ بشری میگذرد که دست به آفریدن زبانی بیطرف (از نظر سیاسی، فرهنگی، مذهبی و نژادی) زدهاند. این زبانهای ابداعی، بهدلیل طراحیِ علمی و هدفمندشان از ویژگیهای جالب توجه دیگری نیز برخوردار هستند:
الف: خواندن یا تلفظ: به سبب آوایی یا فونِتیک بودن الفبا، امر خواندن و تلفظ صحیح در این زبانها بسیار آسان است.
ب: نوشتن یا املا: دیکته نیز در این زبانها به دلیل آوایی بودن الفبا بسیار ساده است.
پ: گرامر یا دستور زبان: به دلیل وجود قواعد دستوریِ اندک که هیچکدام از آنها نیز دارای استثنایی نیست، فراگیری دستور زبان اینگونه زبانها نیز بسیار آسان و سریع است.
ت: واژگان یا مجموعهی لغتها: این زبانها با استفاده از سیستم آوندی (پیشوندها، پسوندها و پایانهها) و ویژگیِ پیوندی بودن – که سبب حفظ شکل ریشهی هر کلمه میگردد – این امکان را در اختیار فراگیرنده میگذارند که با یادگیریِ تعداد محدودی از واژهبخشها (ریشهها، تکایستاها، پیشوندها، پسوندها و پایانهها)، بتواند تعداد بیشماری کلمه و ترکیبهای گوناگون بسازد که ضرورتی برای بهخاطر سپردنِ معنیِ آنها نیز وجود ندارد، چرا که معنی هرکدام از آنها برابر است با مجموع معانیِ اجزای تشکیلدهندهی آن – نه چیزی بیشتر و نه چیزی کمتر. بهعلاوه روشن بودن معنای واژهها و وجود مرزی کاملا مشخص در بین معانیِ واژگان مختلف، فراگیری و تسلط یافتن بر این زبانها را بهطور غیرقابل باوری آسان، سریع و کمهزینه میکند.
زبان اسپرانتو، موفقترین زبان ابداعی
زبان اسپرانتو در طول تاریخ بیش از یکقرنیِ خود، بهخوبی توانستهاست از بوتهی آزمایشهای گوناگون علمی و ادبی موفق بیرون بیاید و بهعنوان غنیترین زبان فراساختهی جهان، در دنیا مطرح باشد.
جنبش بینالمللی زبان اسپرانتو که از جمله هدفهای اساسی آن دفاع از هویت زبانی، چند زبانگی و دموکراسی در عرصهی زبان است، در کنار جنبش دفاع از زبان مادری، خود را با انگیزهتر از همیشه برای گشودن باب مباحث مربوط به هویت اقلیتهای فرهنگی و زبانی - چه در سطح کشورها و چه در سطوح کوچکتر - احساس میکند و بر همین اساس است که شعار ”هرکس به زبان(یا زبانهای) خود، یک زبان بیطرف بینالمللی برای همه“ را مطرح مینماید.