یولداشلار

این وبلاگ جهت ارتباط و هماهنگی بین دوستان ایجاد شده است.

یولداشلار

این وبلاگ جهت ارتباط و هماهنگی بین دوستان ایجاد شده است.

اوزاق یول

  مدتی پیش کتابی تحت عنوان «اوزاق یول»توسط شاعر و نوازنده ی توانای ایلمان آقای ارسلان میزایی  منتشر شد و به دست دوستداران کتاب رسید که این کتاب از جهاتی  قابل اهمیت بسیار  بود( که الان قصد تحلیل آن را نداریم) و برخی از افرا سرشناس از این اثر قدردانی نمودند و الحق که شایسته ی قدردانی بود.بعد از مدتی از این اثر؛ قسمتهایی از اشعار  این کتاب با چاشنی موسیقی قشقایی تبدیل به نوار و سی دی توسط آقای ارسلان میرزایی و با نوازندگی آقای مسعود نامداری و تنی چند از هنرمندان ایل  شد که این اثر بدون هر گونه تعصب و هرگونه جانبداری یکی از بهترین اثرهای موسیقی ایلمان در پنج شش سال و شاید ده سال گذشته بود و به عقیده شخصی خودم  بعد از مجموعه «سلام» که به دست توانای آقایان ابراهیم کهندل پور و امین آقایی منتشر شد اثری به این زیبایی و ظرافت کمتر دیده بودیم .که البته این نه بدان معنی است که موسیقی ما دیگر از این غنی تر و زیباتر نمی تواند باشد!نه. بلکه در این مورد واقعیت این است که موسیقی ما به علت و دلایل متعددی مثل شرایط پر تلاطم زندگی ایل در چند دهه ی اخیر و از دست رفتن برخی از آداب و اصول ایلی که در گذشته از خصوصیات منحصر به فرد ایل قشقایی بوده اند این موسیقی هم تحت تاثیر این عوامل ظرافت و زیبایی خود را از دست داده و نیازمند ترمیم و احیا می باشد. هر کدام از ما اگر دلمان برای فرهنگمان یا زبانمان می سوزدو یا نگران آینده ی ایلمان هستیم باید وظیفه ی خود که حداقل ان اطلاع رسانی است را انجام دهیم  .  

مطلب بسیار زیبای زیر که قسمتی ازآن؛ دردهای امروز مارا در بردارد بر گرفته از سایت شکوه ایل قشقایی است. 

تشکر از ارسلان میرزایی شاعر و نوازنده بزرگ قشقایی

به نام خدا

 جناب آقای ارسلان میرزایی

شاعر و  نوازنده محترم ایل قشقایی

 

 با سلام :

  قسمتهایی از اشعار بسیار زیبای جنابعالی را در کتاب اوزاق  یول و وبلاگ تان خوانده و یا در نوارهای خوانندگان دیگر شنیده  بودم ، اما  وقتی اثر موسیقی جنابعالی(سی دی و نوار اوزاق یول ) را به جان دل شنیدم ، آتش بر  عقل و احساسم زد ،  شعر و کلامت از ته دل بر آمده بود، لاجرم بر دل هم نشست ، برشعر و کلامت صد درود ، بر احساس پاکت هزار آفرین. 

 

من نیز مرد میانسالی  از هزاران درد آشنای ایل قشقایی ام  که  درد کلام  و احساس تو را کشیده  و چشیده ام ، سالیان درازی است  بر خویشتن  و  بر آنچه بر ایل قشقایی گذشته است، افسوسها خورده و گریه ها کرده ام  .  و این بار نیز با شعر و صدای تو غصه ها و غمهای خودم و ایلم را  مروری هزارباره کردم  و بسیار گریستم.

 

گرچه بر این باورم که:

 فقط  کسی می تواند  کلام پردرد تو را دریابد که درد کوچ ایل قشقایی را کشیده باشد ، و طعم طراوت و سادگی طبیعت را چشیده باشد، با ایل  فاصله گرمسیر و سردسیر  را  پیموده باشد، گرد راه خورده باشد و رنج خستگی برده باشد.

 پا به پای رودها رفته باشد ، دست در دست نسیم بهار گشته باشد ،  چشم در چشم چشمه های  سردسیر دوخته باشد ، درآغوش  دشتها  غلتیده باشد، سر به سر سبزه ها و گلها گذاشته باشد ، آواز پرواز را لحظه به لحظه  با  گنجشکها ، کبکها و تیهوها خوانده باشد . 

با جسم و روح  باران را  دیده باشد و....     

 لطفا ادامه متن اصلی را در  ادامه مطلب ببینید.

ادامه مطلب ...