یولداشلار

این وبلاگ جهت ارتباط و هماهنگی بین دوستان ایجاد شده است.

یولداشلار

این وبلاگ جهت ارتباط و هماهنگی بین دوستان ایجاد شده است.

سلام

با سلام 

شروع سال تحصیلی جدید را به همه ی دوستان و دانشجویان عزیز ایل قشقایی تبریک عرض می گوییم  

آرزومندیم سالی سرشار از موفقیت و توام با شادی و سر بلندی داشته باشید

خداحافظ

سلام واروم عزیز یولداشلارا 

امیدوارام امتحانلاری خوب ورمیش اولانگؤز 

همیشه شاد و خندان  اولانگؤز و تابستان تعطیللیگی خوش گچه بلئیزدن واری برنامه لرینگیزه اتیشنگیز‌  

اگر تابستان برنامه ای واروموز اولدی سعی ادینگ حتما تشریف گتریئیز 

اگر ایده ای یا برنامه ای وارونگؤزدور دیینگ تا با همفکری تصمیم گیری ادگ 

وریرم الله الینه بلئیزی 

الله ساخلادسون

مادر چشمه سار مهربانی

                                                                    

مرد مقابل گل فروشی ایستاد. او می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود.
وقتی از گل فروشی خارج شد٬ دختری را دید که در کنار در نشسته بود و گریه می کرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید : دختر خوب چرا گریه می کنی ؟ 
دختر گفت: می خواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کـــم است. مـرد لبخندی زد و گفت :با من بیا٬ من برای تو یک دسته گــل خیلی قشنگ می خرم تا آن را به مادرت بدهی. 
وقتی از گل فروشی خارج می شدند دختر در حالی که دسته گل را دردستش گرفته بـود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضایت بر لب داشت. مــرد به دختــر گفت : می خواهی تو را برسانم؟ دختر گفت نه ، تا قبر مادرم راهی نیست! 
مرد دیگرنمی توانست چیزی بگوید٬ بغض گلــــویش را گرفت و دلش شکست. طاقت نیاورد٬ به گل فروشی برگشت٬ دسته گـــــل را  گـــرفت و ۲۰۰ کیلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هدیه بدهد.. 
شکسپیر می گــوید: به جـای تاج گــل بزرگی که پس از مرگـــم برای تابـــوتم  می آوری، شاخه ای از آن را همین امروز به من هدیه کن....

مادرم.به خدا قدر تورا میدونم.

مادرم به خدا  همین امروزنگران روزی هستم که مرا ترک خواهی کرد.


......دوستت دارم مادرررررررررررررررر.....