یولداشلار

این وبلاگ جهت ارتباط و هماهنگی بین دوستان ایجاد شده است.

یولداشلار

این وبلاگ جهت ارتباط و هماهنگی بین دوستان ایجاد شده است.

روی قبرم...

روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
                                  زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت 

 
چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم
                                   آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت 


روز میلاد  ، همان روز که عاشق شده بود
                                    مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت  

 
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
                                     عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت 

 
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
                                پسری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت

نظرات 3 + ارسال نظر
Emsha sepanta دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:12 ب.ظ

چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم
آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت

gözəl amma qəmli şerdi

mojtaba چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:56 ب.ظ

سلام.راهی را که در پیش گرفتی دوست دارم امیدوارمکه تلاشهای تو با یاری ما به موفقیت بینجامد.

حسین عرب دوشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:44 ب.ظ

امید عشق زیبایی



امید

شخصی را به جهنم می بردند.در راه بر می‌گشت و به عقب خیره می‌شد. ناگهان خدا فرمود: او را به بهشت ببرید. فرشتگان پرسیدند چرا؟پروردگار فرمود: او چند بار به عقب نگاه کرد... او امید به بخشش داشت



عشق

امیری به شاهزاده گفت:من عاشق توام.شاهزاده گفت:زیباتر از من خواهرم است که در پشت سر تو ایستاده است.امیر برگشت و دید هیچکس نیست .شاهزاده گفت:عاشق نیستی !!!!عاشق به غیر نظر نمی کند



زیبایی

دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی ایستاد و به کفش های قرمز رنگ با حسرت نگاه کرد بعد به بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد :اگر تا پایان ماه هر روز بتونی تمام چسب زخم هایت رابفروشی آخر ماه کفش های قرمز رو برات می خرم"دخترک به کفش ها نگاه کرد و با خود گفت:یعنی من باید دعا کنم که هر روز دست و پا یا صورت 100 نفر زخم بشه تا...و بعد شانه هایش را بالا انداخت و راه افتاد و گفت: نه... خدا نکنه...اصلآ کفش نمی خوام



برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد